۳واحدیم طبقه بالا خودش وسط ما پایینی ی مستاجر دیگه روانیمون کرده مرده دائم با زیر پیرهنی پیژامه تو راه پله اس عین ناظم رفتنی یچیزی گوشزد میکنه برگشتنی یچیز دیگه هی ب بهانه های مختلف میاد دم خونه آمدم پکیجو چک کنم بروز میاد میگه در ورودی باز مونده بیاین پایین توضیح بدم چطوری ببندین انگار ما بچه ایم در بستنم بلد نیستیم پایینی چند روز پیش بحثش شد گفت من ی خانم تنهام لطفا هی چپو راست در خونه منو نزنید هر مشکلی بود شماره دارین ب شوهرم زنگ بزنین الانم من لیوان افتاد شکست مجبور شدم جارو بکشم آمده میگه وقت استراحت جارو روشن نکنید منم گفتم دیگه الان ساعت ۴ وقت استراحت نیست تصمیم گرفتم ب شوهرم بگم شب زنگ بزنه بگه آنقدر راه ب راه دم خونه نیاد حرفیم داره ب زنش بگه حداقل اون بیاد یا زنگ بزنه