2777
2789

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

آمدیم و پروانه وار به آتش عشقت پیوستیم

به امید آنکه بسوزیم و نیست بشیم تا مگر تولد و تحولی دیگر اتفاق بیفتد

و کاش  اینبار اونی شده باشه که شما میپسندی😔


یادش بخیر لحظه هایی که در ازدحام مطاف ، درست در زیر عرش الهی از عمق جان دعای فرج زمزمه میکردیم و درست در همون دریای زلال عاشقی ازت میخواستیم که

خدایا شما رو به بزرگیت به عظمتت

ما رو یکبار دیگه زمین بزن ، بشکن ، خورد کن ، له کن ، حل کن و آتش بزن

خاکستر مون رو به باد بده و دوباره از نو بساز


بساز ، اونطور که خودت هم میپسندی بساز


اصلا بساز ، چون شما که میسازی، یه جوره دیگه  قشنگتره


آخ که چه زود گذشت😔 .



آخ که عمر سفر چقدر کوتاه بود 😔


برگشتیم هر چند دل مون رو دور خونه خدا جا گذاشتیم ، جایی که بهش تعلق داشت


موند تا ابد دورت بگرده  خدای من



خدا دل مون رو دست خودت سپردبم و به امید عنایتی دوباره ، به زندگی برگشتیم


و چقدر این روزها همچون روح سرگردان


ناباورانه شاهد گردش ایامیم .



و چقدر سخت میگذره و حس  غم انگیز رانده شدن از بهشت یک لحظه رهات نمیکنه


خدایا فقط رهامون نکنی که در این برزخ


سرگشته ترینیم ...😔


دوستان خوبم همه تلاشم رو کردم که اون طور که قول داده بودم

واسه تون کم نذارم

در لحظه لحظه ، در قدم به قدم این سفر با من سهیم بودین

در اعمال عمره مفرده در ثواب همه اعمال سهیم بودین

بارها و بارها به نیت همه تون و همچنین حوائج تون 

طواف نیابتی انجام دادم

در هر لحظه همه فکر و ذکر و صدای قلبم بودین

امیدوارم خداوند از همه مون به لطف و کرمش قبول کنه

الهی آمین یا رب العالمین

عزیزان دلم یه خاطره خوب این سفر

تلاشی بود که برای عمره دوم انجام دادم


در ساعتهای پایانی سفر ، قرار بود ماه عوض بشه ولی مدیر و روحانی کاروان از روزها قبل مقاومت عجیبی داشتند که منو منصرف کنند


و بیشتر هم به خاطر پیش بینی  ازدحام جمعیت در شب آخر که شب جمعه هم بود و هم اینکه بعید میدونستن ماه عوض بشه و بیشتر از همه اینکه مبادا من جا بمونم


و خدا هم از قلب من آگاه که چقدر دوست داشتم این کار انجام بشه

آخه نیت کرده بودم اگر این توفیق بهم داده بشه ، به نیابت از امام حسن عسکری علیه السلام ، همسر بزرگوارشان نرجس خاتون و گل سر سبد عالم امام زمان مون باشه


تا اینکه خدا دوباره و دوباره و دوباره

منو تا ابد الدهر شرمنده خودش کرد


و شب قبل آخر در ختم قرآن ، آیات زیر

رو بهم هدیه کرد و باعث شد ، روحانی و مدیر کاروان در مقابل این آیات الهی سکوت کنند و بعد از تبریک و آرزوی قبولی ، بگن هر طور صلاحه همون کار رو انجام بدین


و منم با قلبی پر از عشق و دلی مملو از شکر پروردگار ، عمره دوم رو با نیت عاشقانه م انجام دادم

و چه لذت و آرامشی داشت پایان اون همه زیبایی...

سلام گلی .حاجیه خانوم جون😍.بسلامتیییی.خداروشکرکه برگشتی.ممنون ازلطفت.اونجا چ حال و هوایی داشت؟خوبه که سعادت داشتی وقسمتت شده مهمون خانه خدا و پیامبرش باشی





سلام به روی ماهت مهربونم


تنها حس این روزهای من ، حس حیرانی و سرگشتگی یه


دلم بی‌قراره ، فکر اینکه باید با این دوری بسازم ، داغونم می‌کنه


حس از بهش رانده شدن غم انگیزه


سه روز پیش اونقدر بی تاب شده بودم که گفتم:


خدایا کتاب حضرت حجت رو باز میکنم یه چیزی بیاد آرومم کنه


اومد که اگر در طلب یاری و مشتاق و صادقی شروع کن اصول کافی بخوان


دو شب پیش پنج جلدش رو خریدم که دلم آروم بگیره



ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792