من اول که عروس شدم یه شهر دیگه بودم وقتی کار همسرم درست شد برگشتیم شهر خودمون ورفیم خونه اجاره کردیم مدرم اپارتمان داشت و ۳ تا برادرام وخودشون تو همون ۴ طبقه زندگی میکردن که یکی از داداشام به دلایلی گفت من از این خونه میرم پدر و مادرم خیلی ناراحت بودن ولی اونا رفتن بعد پدرم به ما گفت اگه دوست دارید شما بیاید که ما هم اومدیم اما بعد از حدود ۱سال ونیم برادرم پشیمون شد و گفت میخوام برگردم ومدرم به ما گفت که نیخواد برگرده و بلند شید