ماجرا ازین قراره که شهلا خیلی وقت بوده عاشق ناصر بوده و کلا دنبالش میکرده بعد خودشم گفت درسته شاید ظار خوبی نداشت ولی شیفته اخلاق و وقار و... ش شده
بعد یه روزی شهلا اتفاقی تو خیابون حمید درخشانو میبینه میگه من آشنای ناصرم این شماره مو بهش بدین ..
درخشانم فراموش میکنه تااینکه زنش شماره رو پیدا میکنه اینم فکرمیکنه داره خیانت میکنه و دعواشون میشه و اونموقع به ناصر شماره رو میده ..
خلاصه شهلا و ناصر قرار میزارن و رابطه و اینا هم برقرار میکنن و بچه دار میشه .. اما گفت ما رسمی عقد نکردیم و خودش زیر لب یه چیزایی میگفته و گفته اینجوری اوکیه ..
اون بچه رو سقط میکنه ..
خلاصه میگذره و میگذره تا یه روزی بچه های ناصر میرن خونه و جسد مادرشونو میبینن و ...
شهلا مضنون پرونده میشه به چند دلیل که یکیش دفتر خاطرات شهلا بوده .. چون هروروز خاطراتشو مینوشته ولی خاطرات روز قتل خط خطی بوده ... از لحاظ روانشناسی گفتن که بخاطر این میتونه بوده باشه ..
و شهلا میفته زندان و ناصر میره ملاقاتش و ازون موقع به بعد شهلا مسولیت قتلی که نکرده بودو به عهده میگیره و حتی صحنه جرمو بازسازی میکنه البته از پشت صحنه بهش میگفتن چی بگه ولی با این اوصاف نقششو خوب اجرا نمیکنه و سوتی میده .
و البته به مقتول تجاوز شده و یه سری شواهد دیگه هم هستن که نشون میدن قاتل مرد بوده پس کار شهلا نبوده و یا همدست داشته ...
خلاصه جلسات آخر شهلا با یه فن بیان خوب میاد و میگه که کار من نبوده ولی دیگه میگن خودت اعتراف کردی نمیتونی بزنی زیرش و . . . کلا دنبال بهونه بودن با وچود اینکه میدونستن تا حد زیادی قتل کار یه زن نبوده .
بعد اینجا من چندتا پرونده رو باهم دیدم امیدوار قاطی نکرده باشم :
تهش خودش ازین همه تقلا و رفت و آمد خسته میشه و نامه میفرسته به بالادستیا که اگر قاتل منم اعدامم کنید خلاص شم و اگر نیست آزادم کنید برم پی زندگیم
و بعدش پیگیری میکنن و اعدام میشه سال ۱۳۸۹🥺
ببخشید طولانی شد خلاصه تر ازین نمیتونستم بگم