شناسنامه و کارت ملیش دست من که زنشم نیست چه برسه به اون مدارک پزشکی
اونم مطمئنم خود مادرش زودتر سربه نیست کرده
اینارو هم بین دعواهای شوهرم و مادرش که داد و فریاد میزد فهمیدم...
اگه خانوادم پشتم بودن و میذاشتن دوره ی نامزدی طولانی باشه یکم بلکه همو بشناسیم هیچ کدوم اینا نمیشد و میشد جلوشو گرفت
اما مامانم هی میگفت خوبیت نداره زیاد نامزد و عقد بمونید براتون بدجنسی میکنند و بهم میخوره
کاش بهم میخورد انگار چه چیز تحفه ای نصیبم نشده نصف همکلاسی هام مجردن
اونا رو ببینی منم ببینی فکر میکنی یه زن 30-35ساله ام...
دیگه به حدی داغونم که حوصله به خودم رسیدن رو ندارم
نمیدونم چه جوری باید خودمو جمع و جور کنم و هوای خودم رو داشته باشم و شوهرم و مادرش و باباش و داداشش به یه کتفمم نباشن!