پدر من دوست داشت من یه سری مهارت یاد بگیرم که من علاقه ای بهشون نداشتم و خیلی به من فشار میاورد من صبح تا شب تو این کلاس و اون کلاس بودم
تا اینکه یه بار خیلیییی عصبانی شدم و با یه حالت خیلی بد گفتم که دوست ندارم اینجوری زندگی کنم بعدش دیگه زور نمیگفت بهم