بچم سه ساله است .اصلا نمیدونم همسرم چه مرگشه ..عادی نیست ..هر روز تنش درست میکنه ..به خدا اگه دروغ بگم ..صبح بیدار میشه الکی داستان درست میکنه مثلا داد میزنه بیدار بشو مثل هدم زندگی کنیم .مثلا خودش ۵صبح بیداره من ۸صبح بیدار میشم .یا ۷ونیم صبح ...بعد جالبه توهماتش رو ادامه میده با داد میگه اونم جلوی یچه سه ساله ..من واکنشی نشون نمیدم و ب کارم میرسم .میرم دستشویی اولش گریه میکنم یا نفس عمیق میکشم اروم شم ..ظهر ک میشه به خدا بمیرم اگه دروغ بگم ..شروع میکنه تنش جدید و یکساعت ادامه میده .همه صحبت هاش هم همه همه اش توهمات هستند و تفکرش غلطه ..غروب و شب و آخر شب هم جدا بحث یک نفره راه میندازه چون من جواب نمیدم و کارم و میکنم.جلوی بچه هر چی از دهنش میاد میگه . ..بهش گفتم به خاطر ارامش بچمون با هم راه بیاییم و ن به خاطر یچه جوابت رو نمیدم .تا کجا میخوای ادامه بدی؟؟خسته نشدی ..اگه میخوای جدا بشیم و هدفت اینه همین فردا مردونه بریم تمام کنیم .اگه میخوای زندگی کنی ک داهش این نیست ... ..اصلا حالیش نیست ...به حق این شب بارونی بمیره ایشالا