ما قراره برای مسافرت بریم یه شهری که خانواده نامزدم اونجا زندگی میکنن بعد نامزدم گیر داده میگه تو باید برگشتنی بخوای بری شهرتون با من بیای دوست دارم با خودم برگردی ،خانواده نامزدمم باهاش هستن (حالا دلیل اینکه چرا ما میریم اونجا و خانواده اونم باهامون برمیگردن رو بیخیال شین)ولی مامانم نمیزاره باهاشون برگردم میگه تا وقتی که با هم نرفتین زیر یه سقف حق نداری تنهایی باهاشون مسافرت بری خصوصا اینکه مجبور باشین شب جایی بخوابین تو مسافرت و این حرفا 😑
یه بار حواسم نبود گفتم مامانم نمیزاره بعد نامزدم خیلی بهش برخورده میگه مگه من غریبه ام که مادرت اینجوری میگه ما الان زن و شوهریم و این حرفا😬😬😬
حالا مامانمم برگشته میگه از طرف من بهش نگو که راضی نیستم تو بری ممکنه از من ذهنیت بدی پیدا کنه.مامانم میگه از طرف خودت بگو ، بگو من راحت نیستم باهات بیام مسافرت 😐خب اینجوری به نامزدم بر میخوره چجوری بهش بگم نمیخوام باهات بیام که ناراحت نشه؟از طرفی هم باید بگم که منو نامزدم با هم خیلی راحتیم و این مسائلی که بگم باهاش راحت نیستم باهات رو قطعا قبول نمیکنه چی بهش بگم بیخیال شه😭😭
آخههههه چرا مامانم انقده حساسههههههه