2777
2789

لطفا بی تفاوت نگذر و کمکم کن 

سلام ۴ ساله ازدواج کردم جدا زندگی میکنم از خانواده همسرم .. همیشه تلاشم این بوده که دوری دوستی بیرون باشه ولی الان شرایطم فرق کرده 

دوتا بچه پشت سرهم اوردم خیلی سخت شده برام 

مدام درگیر شونم .اکثر روزا میان دختر مو میبرن که کمک حالم باشن . ولی حالا بهم پشنهاد دادن طبقه بالاشون خالی میشه بیا اونجا زندگی کن 

فک میکنم برم اونجا راحت تر میشم حداقل بچه ها مو کمک میکنن 

نظر شما چیه؟

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بستگی داره دخالتی و پر توقع  باشن تباه میشی 

با شناختی که ازشون داری تصمیم بگیر

یادمان باشد به خاطر بی کسی هرکسی را به زندگیمان راه ندهیم با بی کسی میشود زندگی کرد اما با هرکسی نه 
عزیزم چهار ساله عروسشونی و قطعا خودت بهتر می‌شناسیشون این تصمیم و خودت باید بگیری

آره دوسشون دارم و واقعا هم مادر شوهر خوب مهربونی دارم


میخوام اگه‌کسی میدونه از مشکلات هم نشینی بهم بگه

نه عزیزم میفهمم دوتا بچه سخته درک میکنم مخصوصا که فاصله سنی بچه های من کمه ولی اینهمه مامان هستن که بچه هاشون تنهایی بزرگ میکنن بنظرم اینکه یه چندسال درگیر بچه ها باشی خیلی بهتره تو یه خونه زندگی کردن با خانواده همسر و حتی خانواده خود ادم انقدر که نبعات و سختی داره خیر نداره بچه ها بزرگ میشن زحمتشون کم میشه پشیمونیش میمونه برات میبینی که اینجا هر خانومی با خانواده همسر داره زندگی میکنه از دخالت های بیجا میناله

نرو پشیمون میشی بعد دوباره بخوای جابجا بشی سخت میشه

قراره یه خونه بخرن همه شون باهم

تصمیم شون اینه که من برم بشینم چون پسر بزرگ شون زحمت زیاد کشیده 



واقعا بازم نمیدونم چیکار کنم 

برای من به هیچ وجه زندگی با خانواده شوهر تو ساختمون قابل تصور نیست. حتی با خانواده خودمم دوست ندارم تو یه ساختمون زندگی کنم. حس میکنم حریم امن دچار مشکل میشه

من همیشه محترمانه و با ادب نظرمو بیان میکنم. هر جا ادب نشون دادم و بی ادبی دیدم عین خودشون رفتار نمیکنم و نمیگم با هرکی عین خودش، فقط به این فکر میکنم که من از یه گوساله توقع ادب ندارم! چون اون تو طویله بزرگ شده، از طرفی بین گاوها هم رشد کرده! در مورد خیلیا هم همینطوره. مراقب شخصیت خودتون باشید🤩🌹سر تا پایم را خلاصه کنندمی شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه، یا "سنگی" در دامان یک کوه، یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس، شاید "خاکی" از گلدان‌یا حتی "غباری" بر پنجره! اما مرا از این میان برگزیدند :برای" نهایت"برای" شرافت"برای" انسانیت"و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای :" نفس کشیدن "" دیدن "" شنیدن "" فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام :برای قرب برای رجعت برای سعادت من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده:به انتخاب، به تغییر ، به شوریدن، به" محبت "

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792