من همیشه آرزوم خوشحالی و سلامتی خانوادم بود اینکه درگیر دارو دکتر بیمارستان نباشیم ولی از چهارسالگیم تا الان که یادم مونده همیشه بزرگترین مشکلمون دارو و دکتر و مریضی بوده و چه قدر ادمایی دورمون بودن که مارو به خاطر مریضی خانواده مسخره و تحقیر کردن و هنوز خوش و خرم دارن زندگی میکنن یکی دیگه از آرزوهامم که هرگز امکان پذیر نیست اینکه زمانو حداقل پنج سال برگردونم عقب مشکلاتی که بدست خودم درست کردمو حل کنم و اشتباهامو درست کنم
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
دیگه خیلی دیر شده که سلامتیش برگرده این از اولین آرزوم که دیگه دکتر گفته هیچ امیدی نداشته باشین و دومیش هم اشتباهم هرگز قابل جبران نیس و دیگه امیدی به بهتر شدن هیچ شرایطی ندارم شاید مقصر بیماری مادرمم من باشم باید زودتر میفهمیدم شاید خیلی دیر همه چیو فهمیدم شاید زندگیم فقط باعث اذیت شدن دیگرانه شاید من نباید هیچوقت بدنیا میومدم یا هرگز نباید زنده میموندم احتمالا به نفع خیلیا بود اگه همون موقع ها میمردم
خاله و عمو و دایی .زن و بچه هاشون. همسایه. دوستای مدرسه همه کسایی بودن که وقتی ما به خاطر مریضی اشک میریختیم زخم زبون زدن مسخره کردن با تحقیر نگاه کردن و همه این کاراشون هنوزم ادامه داره