میگفتم دیگه منو گرفت قضیه ده سال پیشو خوذشم یادش رفته تو چجوری یادت مونده .....
عزیزم گذشته در گذشته. اگه مهم بود میگفت. حتما قسمت دارک و ناراحت کننده زندگی شوهرته. چه اصراریه ناراحتت کنه من شوهرم مجردیش کلی دوست دختر داشته
ببین اینجور چیزی بوده.
شوهرم سر بسته قبل عقد بهم گفته بود. من هیچوقت نخواستم ریز بشه تو گفتنش. اصلا یادم هم نبود. یکبار هم بهش فکر نکرده بودم. ولی این جاریم چرا یک درصد فکر نکرد شاید من خبر نداشته باشم زندگیمون جهنم بشه. من بهش گفتم خبر داشتم. ولی خیلی ناراحتم که چرا گفت
من خیلی ناراحتم. دو سه روزه همش دارم به این مسئله فکر میکنم. اعصاب و روانم به هم ریخته. با اینکه قبل عقد یه چیزایی میدونستم. ولی جالب بود بچه هایی که نظر دادن همه عادي برخورد کردن. شاید من غير عادي ام
جاریم کمی بدجنسی قاطی زندگی و حرفاش هست. من لحظه ای که گفت صورتم داغ کرد احساس میکنم فهمید. شبش زنگ زد بهم گفت شما رفتین دلم گرفته. نمیدونم شاید عذاب وجدان گرفته. این همه آدم توی این ده سال حرفی نزدن. این اومد گفت خیلی سختم شده
