کلی منتظر این بودم برم مسافرت بعد من مدرسم گفته بود تو شهریورماه امتحان جبرانی دارید دیگه خبری ندادن منم پیگیر نشدم حالا اومدیم مسافرت و زنگ زدن گفتن امتحانا هست. نمیدونید مامانم با من چه کردد از صبح دارم فوش نفرین میشنوم سر دوتا امتحان. خود مدرسه کوتاه اومد گفت شنبه هفته دیگه بیا مامانم بیخیال نمیشه همش مقایسه سرکوفت نفرین هی میگه عصابمو خورد کردی سفرمو خراب کردی. از یه طرف داداشم گرفته منو کلی کتک زده تو عامل خراب کردن جو خانواده ای. واقعا دلم میخواست همین الان برم خودمو تو دریا غرق کنم ولی نتونستم. برگردم شهر خودمون واقعا دیگه زندگی نمیکنم شاید مامانم خوشحال تر باشه
نمیدانم شاید حالا بزرگ شدهای و زندگی را فهمیدهای که چه چیز گند و در عین حال معرکه ایست.
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
فعلا موندی از سفر لذت ببری 😂😂😂بیخیال بابا از سفرت لذت ببر مامانتم یکم دیگه خودش ساکت میشه
اخه از این حس عذاب وجدان ناراحتم که مامانم یه طوری زانوی غم بغل کرده انگار دور از جون یکی مرده. خوب مادر من چه کاریه اخه وسط مسافرت برگشته به من میگه خاک بر سرت دختر خانم فلانی معدل برتر شده
نمیدانم شاید حالا بزرگ شدهای و زندگی را فهمیدهای که چه چیز گند و در عین حال معرکه ایست.
یه دل میگه برم برم یه دل میگه نرم نرم طاقت نداره دلم دلم بی تو چه کنم پیش ای عشق زیبا زیبا خیلی کوچیکه دنیا دنیا با یاد تو ام هرجا هرجا ترکت نکنم سلطان قلبم توهستی توهستی دروازه های دلم را شکستی شکستی پیمان یاری به قلبم تو بستی تو بستی با من پیوستی