از اول گفتن کبوتر با کبوتر باز با باز
ما اراکی هستیم
دختر عموم با یه پسره اهل ارومیه ازدواج کرده
رفتیم عروسی توی ارومیه نزدیک بود توی عروسی با هاشون دعوا مون بشه فقط هم به خاطر تفاوت رسوم مون بود
ساعت دو شام میدن
خیلی خسیس هستن پذیرایی فقط چایی میدادن
(ما اصلا چایی توی عروسی نمیدیم)
ساعت دوازده شب اومدن یه میوه خیلی خراب دادن آدم دلش نمی یومد بخوره
بعدش اصلا باهامون نمی رقصیدن
تا میرفتیم وسط برقصیم سریع کنار می کشیدن
سیگار کشیدن هم توی عروسی برا شون کاملا عادی بود زن و مرد سیگار میکشند
محرم نامحرمی هم سر در نمیاوردن زن و مرد قاطی بود
بعد ساعت دو شب شام دادن شامش هم یه سیخ کباب بیشتر نبود که تازه اگه آروم میخوردی ساعت دونیم که میشد دوباره بعد شام میرقصیدن شروع میکردن غذا ها رو جمع میکردن وسط غذا خوردن که بودی بشقاب غذا رو بزور از جلوت بر میداشتن
یه تیک هم به خاطره ترک نبودن مون انداختن
گفتن میخوایم به خاطره مهمون هامون از اراک یه آهنگ غیر ترکی بخونیم بعد به ما گفتن چی بخونیم ؟ اراکی بلدیم فارسی بلدیم افغانی بلدیم
ما خیلی ناراحت شدیم به خاطره فارس بودن مون بهمون گفتن افغانی
توی جواب عموم رفت پشت میکروفن صحبت کنه
ازش پرسیدن یه اختلاف فرهنگی بین ارومیه ای ها و اراکی ها بگو عموم گفت ما توی عروسی به احترام بزرگ تر ها و پیر های مجلس مون سیگار نمیکشیم ولی شما پیر ها و بزرگ ها مجلس تون سیگاری هستن
نزدیک بود اونجا دعوا بشه