من و خواهرم پنج فاصله سنی داریم و شوهرامون همسن و همکلاس بودن قبلا
اینا کفتم که بدونین چقد روابط ما زیاده
شوهر خواهرم پرسنل بیمارستانه و مطب هم دارن وضع مالی خوبی دارن ولی مقداری عقده ای و خود شیفته هستش
بعد اینا رفتن ترکیه امشب اومدن و منم اصلا انتظار سوغاتی نداشتم ،خواهرم یه لباس نسبتا ارزون واسم گرفته بود و گفت وقت خرید نداشتیم (منم میدونم شوهرش نزاشته، خودشم معلمه)منم از خواهرم تشکر کردم و گفتم خیلی لطف کردی من به اینم راضی نیسم و واقعا من دلتنگ خودش بودم و کادو نمیخاستم
خواهر شوهرم پشت سر من سرش تو موبایل بود و میشنید
نگو بد ش اومده که خواهرم یه لباس سیصد تومنی برام کرفته ،وقتی خاستن برن شوهر خواهرم وسایلو جمع میکرد که به خواهرم گفت پ اون لباس رو چیکار کردی داخل وسایل نیس، منم