روزای سختی رو میگدرونم...این رفلاکس لعنتی زنرکیمو برام جهنم کرده...نزدیک دو ماهه درگیرشم...یک ماهه دارم فقط غذاهای آب پز تو حجم کم میخورم...کلی وزنم اومده پایین...از جلو آینه که رد میشم نگاهمو میدزدم که خودمو نبینم که چقدر زشت و داغون شدم....دیگه کم آوردم...چند ساله مشکل معده عصبی دارم ولی هیچ وقت به این داغونی نشده بودم....تو این یکی دوماه کلی نذر و نیاز کردم...کلی دعا کردم که خوب بشم...به خدا به ائمه متوسل شدم ..انگار هیشکی صدام نمبشنوه.......خدایا اگه میخوای منو بکشی زجرم نده...من همیشه مرگ آسون خواستم....از اینکه مثل جنازه بی جون بیفتم و دیگران بخوان منو تر و خشک کنن بیزارم....ولی یادت باشه خخخخخخخخخخخخخخخخخخخیلی التماستو کردم که بهم رحم کنی...که به خاطر بچه هام کمکم کنی...یادت باشه هزارتا آرزو داشتم که هیچکدوم نرسیدم...یادت باشه تا زه میخواستم راه جدید شروع کنم ....ولی باشه...تو بردی ... کاش حداقل یه شونه گرم بود که بهش تکیه کنم...باهاش حرف بزنم خودمو خالی کنم...ولی نیس...هیشکی... منی که غریب افتادم ...کاش این روزای سخت تموم بشه ..چون بچه هامم دارن عذاب میکشن