طلاق با بچه چقد سخته بین دوراهی بزرگی گیر کردم

تو یک بار به دنیا میای

و یک بار قراره زندگی کنی

قرار نیست اگر طلاق گرفتی دخترت دیگه پدرشو نبینه یا اینکه باهاش بد بشه

اگر میتونی یه زنگی اروم با کمترین جر و بحث و... بسازی برای دخترت که بمون

اگر نه که راهت مشخصه

نه رابطه شما و همسرت به بچت ربط داره نه رابطه دختر و همسرت به شما

اینا رو از هم جدا بدون

برای بچه بودن تو محیط اروم که عشق و محبت حرف اول رو میزنه مهمه

با شوهر بد دل و بی اخلاق که پر پروازتو میچینه به زور و ضرب می مونی که فقط بچت بچه طلاق نشه؟

من خودم بچه طلاقم

خدا رو هزار بار شکر میکنم که بلاخره طلاق گرفتن

من از صدای زنگ در

طنگ ایفون

زنگ موبایل و هزار و یک چیز دیگه می ترسیدم

5 ساله جدا شدن به خدا تازه دارم زندگی میکنم

نمیدونی زندگی کردن تو ارامش چه حالی داره

داری اشتباه بزرگی میکنی اگه شوهرت اعتیاد دست بزن بد دهنی و خیانت نداره  دعوایی نیستید و زندگیت رفاه ارامش داری دلیلی نیست جدا بشی اونم با یه بچه سه ساله که تو بحرانی ترین دوره زندگیش هست نباید به چالش بکشی تازه رابطه پدر دختری خوبی هم دارن

پیشرفت ازادی و ووو های که عرض کردی الان بخاطر اینکه محدود شدی و دست نیافتی برات مهم شدن و اسیرت کردن و فک میکنی خوشبختی در گرو داشتن این چیزاس. در حالی که جدا میشی اینا رو به دست میاری باید بدست بیاری چون یه زن تنها بدون تکیه گاهی که باید برای تامین هر رفاه اسایش زندگیت خودت تلاش کنی تازه یه بچه اسیب دیده رو هم مدیریت کنی که دچار بحران بدتری نشه. اونوقت خودت مرد خونه ای زن خونه مادری شاغلی همه بار مسولیت های زندگیت به دوش خودت. بخدا دنیای بعد جدایی خیلی سخت زندگی های که دغدغه خاصی نداره با این چرت پرت ها افکار زرد که از اینستا به خورد ملت دادن که آی مستقل بشید آی استقلال مالی فکری ازادی فلان داشته باشی اگه نباشه ضعیفی بی عرضه ای دست بردارید خوشبختی همینکه بچه ات با ارامش با نعمت پدر مادر کنار هم بزرگ بشه. چرا بچه هارو اواره این خونه اون خونه میکنید. 

شوهر شما همکاری کرده وخواسته که تغییر کنه 

بعضی ها مقاومت میکنن و نمیخوان

منم شوهرم اوایل خیلی محدودم میکرد الان خیلی تغییر کرده چون زوم نکردم رو موضوعاتی که محدود بودم زندگیمو کردم بهش محبت کردم جلب اعتماد کردم اروم اروم طرز تفکرش تغییر کرد

برای دخترت نمونه یک زن کامل و محکم شو

هزار بار بشینی به بچه بگی عزیزم مسواک بزن نمیزنه

تا وقتی الگوهاشو که تو و همسرت باشی هرشب برید مسواک بزنید

یه زن مستقل و قوی که زیر بار حرف زور نمیره باش برای بچت

بزار اونم تو رو ببینه اینجوری بار بیاد

با یه همچین پدری احتمال اینکه بخواد از دخترتون هم یه توی دیگه دربیاره خیلی زیاده

اولین کاری که میکنی کار پیدا میکنی یه خونه اجاره میکنی

نکنه بمونی خونه مادر پدرت

بعدش کم کم میچینی خونه رو

بالاتو باز میکنی و پرواز به سمت ارزوهات

دلت قرص باشه

به خودت اطمینان کن

تو از پس هرچیزی برمیای

دقیقا اون اعتماده مهمه اوایل منو زیاد نمیشناخت با اینکه با عشق ازدواج کرده بودیم ولی همیشه بنظرم یه ترسی داشته چون تو دانشگاه آشنا شدیم من آرایش میکردم تیپم میزدم ولی محل نمیزاشتم به بقیه ولی در کل به شناخت و اعتماد که رسید الان هرجا تنها برم کاری نداره خداروشکر

باید سیاست داشته باشی زرنگ باشی ارتباطش لا خانوادش کمتر بشه یا روش تاثیر نذارن

آره درسته حرفتون.ولی خیلیا رو میشناسم بمرور بهتر شدن.وقتی اعتماد طرف رو جلب کنی درست میشه کم کم

عزیزم طرف سال ها با این طرز فکر بزرگ شده

بیکاره مگه عمرشو جوونیشو زندگیشو بزاره پای تربیت کردن کسی که ننش نتونسته درست تربیتش کنه؟

قربون تو

یه تصمیم بگیر

و روش بمون و دیگه نظر هیچکس رو نخواه

حرف زدن با ادما بدتر دودلت میکنه

گلم،اگه تلاشش رو بکنه بدونه که چیکار باید بکنه بعدا دیگه نمیگه ای کاش 

چون بچه هم داره

طلاق خیلی سخته

موضوعش همینه دیگه یه زن زیبا و باهوش و با استعداد شوهره هی محدودش می کنه نمی ذاره هیچ کار کنه زنه افسرده میشه بیچاره حتما ببینید شوهرتونم ببینه بد نیست آموزنده است