سلام عزیزم. خوبی. تایپیکتو خوندم. انگار زندگی نامه منو نوشتی..... منم همینکارارو باهام کردن تو نامزدی تو عقد بعداز عروسی. چندسال بعداز عروسی هم زدن به تیپ و تارِ هم. ولی من طرف شوهرمو گرفتم و باهمشون قطع رابطه کردم. باشوهرت حرف بزن ک اگه تو کلانتری پرونده باز شه برات دیگه هیجا بهت کارنمیدن. آبروت میره. محبتتو بهش بیشتر کن. هروقت میاد حرص بخوره از خونوادت آرومش کن و بگو لیاقت ندارن ک تو بخاطرشون حرص بخوری. اگه لازم شد توهم پابه پا شوهرت فوششون بده البته تو خلوت خودتون. متوجه منظورم میشی؟
باهیچکدوم رابطه برقرار نکن ک حرف بُرد و اورد شه و بیشتر مایهء حرص شه. فقط خودت میتونی زندگیتو و شوهرتو آروم کنی
من بعداز 4 سال تازه الان کم کم دارم باهاشون آشتی میکنم. البته فقط خودم. شوهرم دوس نداره آشتی کنه منم گفتم هرجور راحتی. خودش دوس داش من آشتی کنم
ولی خیلی خوشحالم ک بچگی نکردم و طرف خونوادمو بگیرم. وگرنه الان دیگه زندگی نداشتم. همیشه شوهرم ازم تشکر میکنه ک آرامش بهش دادم
منم همینا گفتم. گفتم اگه تورو نخوان پس منم نخوان.... بخدا از هیچکدومشون راضی نیستم. شوهرم ماهه. درس خونده و بافرهنگ و با اخلاقه ولی قدرشو نمیدونن حسودای بدذات
سال 91 یه مسافرت دسته جمعی رفتیم و بحثمون شد. قهرکردیم... پارسال با بابام آشتی کردم. ولی مثل مهمون هربه چن ماه میرم فقط سرمیزنم
خداروشکر ک شوهرت خوبه. فکرشو بکن اگه معتادی چیزی بود. دختربازی چیزی. وای چ بد بود.
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
15 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
