خیلی ممون گلم. من سعی میکنم کامل توضیح بدم که هم بهتر بتونید جواب بدین هم اینکه همزمان انلاین نمیشیم
قضیه از این قراره که برادر من یه مدتی قرص ترامادول مصرف میکرد بدون اینکه کسی اطلاع داشته باشه. ماهم نمیدونستیم. چند سالی یه شهر دیگه سرکار بود، تا اینکه خودش با پای خودش رفته بود کمپ رایگان. (چون هزینه جاهای دگ رو نداشت) 
یک ماه اونجا بود و ترک کرد. ولی بعدش کلاسا رو شرکت نکرده بود... من اینارو از طریق یکی از دوستانش فهمیدم ولی به روش نیاوردم به خانواده هم نگفتم. چون دیگه ترک کرده بود. خودش یه روز بهم پیام داد گفت میخوام باهات درد دل کنم. این حرفا رو دلم سنگینی میکنه. گفت که ترامادول مصرف کردم و الان ترک کردم و.... 
الان حدود یکسال و نیم از اون قضیه میگذره و داداشم برگشته شهر خودمون. من دانشگاه یه شهر دیگه بودم و نمیدونستم اوضاعش چطوره. تقریبا دو ماه هست که اومدم خونه. از همون اول متوجه شدم که رفتار و حرفاش نرمال نیست. همش میگفت دوستام باهام دشمن شدن. همه از من بدشون میاد. هروقت بیرونم ماشین تعقیبم میکنه. من اول بین اینکه توهن میزنه یا نکنه کاری کرده واقعا کسی دنبالشه شک کرده بودم. چون پدر و مادرمم بی نهایت ادمهای ساده ای هستن و همیشه حرفاشو باور میکردن... ولی من میدیدم که کلا تا صبح بیرونه. ولی نه مثل قدیم که با دوستاش دور هم بودن. الان انگار از بیخوابی و ترس و دنبال مچ گرفتن بیرون میموند.من دیگه مطمئن شدم که اسنا توهمه و با دوستش حرف زدم گفتم میدونم معتاد شده فقط میخوام مطمئن شم. که دوستشم تایید کرد اره چند ماهه شیشه مصرف میکنه. همش توهم میزنه ماشین و ادم دنبالشه وهمه ازش بدشون میاد. درصورتی که همچین چیزی نیست. میگفت باهاش حرف بزن شاید راضی شد بزاره کنار. چون با تو صمیمی تره
منم یکی دوبار بدون اینکه مستقیم اسم مواد بیارم باهاش حرف زدم که نگرانم و اگه چیزی هست ب من بگو کمکت میکنم و.... ولی اصلا زیر بار نرفت. فورا هم به دوستش شک کرد که حتما اون چیزی بهت گفته
خلاصه هر روز توهماتش داشت بیشتر میشد مثلا میگفت هی نصف شب تو حیاط نرید ادم میاد رو پشت بودم زاغ سیاه منو چوب میزنه. طبقه رو به رویی همش چشمش دنبال منه و موتور منو دست کاری کردن بعضیا و... 
دیگه دیدم مامان و ابیجیام ترسیدن و فک میکردن واقعا کسی میاد رو پشت بوم خونه. منم بهشوو گفتم که اینا توهمه و معتاد شده. ولی به روش نیارید چون الان خیلی دچار توهمه هیچ حرفیو باور نداره. به حرف شما هم که معمولا گوش نمیده اصلا
دست به دامن داییم شدم چون حرف همو بهتر میفهمن. داییم یکم بهش حرف زده و اونم قول داده بود مصرف نکنه. اول خیری بهش برخورده بود و میگف دایی غلط کرده به من گفته معتادی. ولی حدودا یک هفته خیلی بهترشده بود و توهم نمیزد. تا اینکه چند روز پیش دوباره مشخص بود مصرف کرده صبح که اومد خونه میگفت شما همه خبر دارید اینایی که دنبال منن و شماهم میدونید کی هستن. اصن کار داییه لابد. زنگ زد کلی بهش حرف زد.به منم میگفت میدونم یواشکی ازم فیلم میگیری. ولی من با شما کاری ندارم. فقط اگه از چیزی خبر داریدد بهم بگید. میخام بفهمم کی دنبالمه. ماهم کلی قسم خوردیم ما نبودین و کرا باید همچین کاری کنیم. که در اومد گفت اصن من 6/7 ماهه شیشه میکشم. حتما میخواید منو کنترل کنید و.... ولی اینطوریم باشه من  میدونم شما نگرانید. میخوام اونایی رو پیدا کنم که این وسط سوسه میان و پشت حرفای بد میزنن میخان منو بی آبرو کنن.... بعذ این قضیه یکم ارومتر شد و خوابید. وقتی بیدار شد گفت خیلی بد شد اشتباه کردم به دایی حرف زدم. اصن اونایی که دنبال منن دوستامن شوخی میکنن نگران نباشید شما... قضیه مواد و هم خیلی اروم و منطقی با روش میاورد بابام میگفت نه اصن من اونو یا دستی زدم. من پاک پاکم.. زیر بار نمیره. 
هیچ جوره نمیشه باهاش صحبت کرد که تو معتادی بیا بریم پیش متخصص و کیلینیک و دارو درمانی و اینا... این راه واسش جواب نمیده واقعا. داییمم گفت بنظرم هرچه زودتر ببریدش کمپ تا کاری دست خودش نداده
میدونم ادم معتاد باید خودش بخواد تا ترک کنه. ولی واقعا برادر من الان انقد توی توهمه و دست از مصرف بر نمیداره که میترسم بلایی سر خودش یا کسی بیاره... بنظرم لازمه به خودش بیاد
بنظر شما ایا بجز کمپ اجباری راه دیگه ای هست؟ 
نظر شما چیه
بببخشید انقد طولانی شد سرتون و دراوردم