میخواستم یه لباسی بخرم با مادر گرامی داشتیم دوتایی میگشتیم
چشمم خورد به یه پیرهن سبز مامانم گفت اینو بگیر منم گفتم مامان این با کیف و کفش کرم ست میشه نگا خود مدله ام کیف و کفشش کرمه منکه ک یر و کفش کرم ندارم
حالا مامانم داشت یه جوری رفتار میکرد که انگار براش عادیه ولی من قرمز شده بودم از خنده
به صورت سینه خیز خودمو رسوندم تو اتاقم خودمو تخلیه کردم اومدم بیرون دیدم مامانم تو آشپز خونه وایساده یه لبخند ملیحی ام رو لبشه 😂😂😂😂😂😂😂😂