لعنت ب پدر شومم ک این وصلت کرد
خلاصه میگم .
ی بچه دارم شوهرم یک عدد آدم هرزه . کثافت . پولدار. خوشنام . خوشبخت 10 نفر زیر دستشند حتی پدر پاپتی خودم شوهرم وقتی منو گرفت عاشقممممم بود ولی همه چی تموم شد کتابش بسته شد بیست چهار ساعت پی دخترا بخداوندی خدا سه تا گوشی تو هرسه تاش ی عالمه دختر ریخته براش همیشه تویه کلم میکوبه روت هوو میارم
ب گفته چندتا دوستان بهم ک گفتند ب دختر بازی های گیر نده گیر ندادم ولی امشب دیدم سرش خیلی تو گوشی همش میخنده یهو رفتم تندی کنارش گرفت گوشیش خواموش کرد بهثمون شد خود ب خود گف مگ من مث تو ام درثانیا من با دختری چط کنم تو ن میتونی مانع زن گرفتن یا دختر بازی من بشی ن جلودار من گفتم چرا این کارو میکنی میگ تو خوب نمیشی تو اینطوری اینطوری مک چ کمبود داری خوب میکنم هرکار میکنم میخوام حرص تورو در بیارم
پدر بی پدرم جایی تو خونش ندارم صدبار رفتم میگم طلاق بگیر بخدا کمی طلا دارم خودم خرجم میدم چیزی نمیخوام ازت نمیزاره طلاقم بگیرم کجا برم