واااااقعا من بیخود ناراحتم؟؟؟بچه ها خانواده ی شوهرم پرجمعیتن شوهرمم از کرایه خونه تا خرج خونه ودکترو....کمک خانواده ی شوهرم میکنه خیلی حمایت میکنه منم اعتراضی نمیکنم منم چه سرزده بیان چه دعوت کنیم خیلی احترام میزارم ولی مادر شوهرم حتی یکبار تا الان ۵ سال دعوتم نکرده گاهی اوقات ۲ ماهی یکبار در حر چایی خوردن برم اصلا اصرار نمیکنه بمون ولی دختراش مرتب خونه اشن انگار حس میکنم اصلا دوستم ندارن مادر خودمم فوت شده وااااقعا دلم میگیره
حداقل ها رو رعایت نمیکردن.انگار نمیفهمنن،خودشونو زدن به اون راه.
همش دنبال منفعت اند
الانا دیگه توقعی ازشون ندارم راااحت .
تا این لحظه نازایی دارم دعام کنین هرراهی تونستم رفتم نشده.کاش دعای شما راه آخر باشه و بشه معجزه زندگیم.اگه خوندی و صلوات فرستادی یه قلب 💝برام بفرست دلم شاد و امیدوار میشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
واقعا من واسه خونه مادرشوهرم نیاز به دعوت نمی بینم همیشه خودم دلم بخواد میمونم ولی جاریم بدون دعوت اصلا نمیره
شاید چون من چندسال باهاشون توی یه خونه بودم حس میکنم بهم نزدیک هستن
خدایا ممنونم که با وجود بارداری پرخطرم علی کوچولومو سلامت دادی بغلم."گر نگهدار من آنست که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد" قناد هستم اگر سوالی داشتید بپرسید خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم.