بعد سه روز که با هم قهر بودیم . دیشب شوهرم شیفت بود . بهش زنگ زدم که باهاش حرف بزنم . یه حرفایی زد که آتیش گرفتم .
. بهش گفتم چرا نمیای شبا ما رو ببری بیرون بهم می گه من پول ندارم حقوقم تموم شده . شمار ور ببرم بیرون مجبورم برایتون خوراکی بخرم من پولش رو ندارم .
بهم می گه تو خیلی بی خیالی دیروز رفتم در یخچال رو باز کردم هیچی توش نبوده بخورم .
واقعا عصبانی شدم نمی دونم اون مرد خونه است یا من .
من همیشه به اندازه میوه می خرم چون بچه مدرسه ای دارم بیشتر از اون که نمی خواسته پر باشه آخه خراب می شه . پیاز و سیب زمینی و گورجه خیار و گوشت و پنیر و سبزی و میوه و اجاره خونه و قبوض رو که من دادم بیخیالیم کجاست نمی دونم به خدا . چقدر این مردا قدر نشناشن .