2777
2789

سلام دوستان شبتون بخیر❤️

امشب تصمیم گرفتم داستان زندگیم رو اینجا بذارم 

داستان کوتاه هست و از قبل نوشتم 

پیشاپیش اگر اشتباه تایپی در نوشته های من دیدید عذرخواهی می‌کنم

باورش با تو ، چطوریش با خدا💛

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

سلام دوستان تصمیم گرفتم داستان زندگیم رو اینجا بنویسم که شاید انگیزه ای بشه برای کنکوری ها 🙂

من تو خانواده ای به دنیا اومدم که یک دختر نهایت بتونه دانشگاه فرهنگیان قبول شه

 بعد هم با یکی از فامیل های نزدیک ازدواج کنه 

سناریوی تکراری زندگی بیشتر دخترای فامیل...

من هم از این قاعده استثناء نبودم

 پدرم میگفت تنها شغلی که برای زن خوبه معلمیه 

مادرم میگفت میتونی بیشتر وقتت رو برای شوهر و بچت بذاری 

ولی رویای من این نبود 

ما وضع مالی خوبی نداشتیم ، تابستون ها اکثرا من میرفتم فروشندگی البته فقط راهنمایی و تابستون دهم به یازدهم 

برادر بزرگترمم تو کلیدسازی کار می‌کرد ولی خب درسش رو ادامه نداد 

وقتی میدیدم همکلاسیام این کلاس و اون کلاس ثبت نام کردن، آزمون های مختلف میرن روحیه م رو می‌باختم 

هی می‌گفتم من چطوری شانس قبولی دارم اخه؟

سال یازدهم از کتاب کمک درسی های کتابخونه استفاده می‌کردم 

(یه بار رفتم کتابفروشی و کتاب هایی که مال ۵/۶ سال پیش بودن رو به قیمت پایین گرفتم💔🥲) سال دوازدهم بدون اطلاع از پدرم (مادرم خبر داشت) گوشواره مو فروختیم که بتونم کتاب بگیرم و آزمون ثبت‌نام کنم

هیچ وقت یادم نمیره که چطور شبا گریه میکردم و از خدا کمک میخواستم که بتونم رتبه خوبی بیارم برای دانشگاه دولتی شهر خودم بااینکه دانشگاه تیپ ۳ به حساب میاد ولی خب من رتبه یک هم می‌آوردم نمیذاشتن برم دانشگاه شهر دیگه

باورش با تو ، چطوریش با خدا💛

بعضی شبا تا صبح درس میخوندم 

بعضی روزا یهو به خودم میومدم تا چندساعت گذشته و من اینقدر غرق ریاضی بودم متوجه نشدم 

مامامم میگفت دختر چیکار میکنی با خودت؟یه نگاه به خودت کردی؟ زیر چشمات گود افتاده ، زشت شدی فلان شدی😂

میگفتم رتبه خوب میخوام :)

ماه های آخر آزمونام رو خراب می‌کردم 

استرس داشتم که نکنه تلاشام هیچ و پوچ شه 

بابامم هی بدتر میکرد حالمو 

که وای به حالت کنکور قبول نشی دیگه پشت کنکور بمونم و فلان نداریم میدیمت به مثلا چنگیز تا بری😒😂گذشت و روز کنکور شد 

سوالا برام سخت و ناآشنا بودن دست و پام رو گم کرده بودم میدونستم که اصلا اونطور که انتظار داشتم جواب نمیدم

باورش با تو ، چطوریش با خدا💛

وقتمون که تموم شد و از حوزه زدیم بیرون

همه خوشحال و خندون و لبخند به لب بودن 

صدای یه دختری رو شنیدم میگفت واااای چه اسون بود زیست رو مطمئنم زیر ۸۰ نزدم 

اون یکی میگفت خدایی دم طراح گرم 

 مطمئن بودم که خراب کردم و باید قید کنکور و رویاهام و پزشکی رو برای همیشه بزنم 

جوری ناراحت بودم و رنگم پریده بود که یه خانوم جلومو گرفت گفت خوبی دخترم بیا بشین یکم اب بخور🥺

وقتی با اون حال رفتم خونه بابام شروع کرد به کنایه زدن که دیدی آخر هیچی نشدی 

مامانم میگفت حیف طلا که فروختیمش

تا وقتی رتبه ها اومد کار من گریه و زاری بود💔

میرفتم تو گوگل تجربه کسانی که پشت کنکور موندن رو میخوندم 

به خودم انگیزه میدادم که بابا سال اول بوده عیب نداره 

ولی اخرشبا من بودم و اهنگ های مرتضی پاشایی و بالشت خیس 

شاید الان به نظر شما کارام بی معنی باشه ولی خب برای منی که دانشگاه آخرین راه نجاتم بود ماجرا فرق می‌کرد 

گذشت و رتبه ها اومد😂😂😂

لحظه ای که شنیدم رتبه ها اومده چنان زدم زیر گریه جلوی همه که بابام اومد گفت عیب نداره باباجان حالا نمیدیمت به تیمور ناراحت نباش و فلان

ولی خب همه درس خوندن و شب بیداری و زحمتای منو دیده بودن می‌دونستن چقدر ناراحتم🥺

و در نهایت تعجب و تاسف و تنفر ...😂

اون روز نرفتم تو سایت که رتبه مو ببینم 

شبش با خودم گفتم ببین نهایت یه پشت کنکور موندنه ، یا شوهره

اصلا شاید رتبم زیاد بدد نبود و رفتم پیراپزشکی مثل پرستاری و مامایی بعدش هم آزمون لیسانس به پزشکی میدم 

و اینقدر گفتم و گفتم که ساعت ۲ نصف شب بلند شدم رفتم تو سایت 

اگه بگم ضربان قلبم رو هزار بود دروغ نگفتم 

دستام عرق کرده بود 

مدام اطلاعات رو اشتباه وارد می‌کردم 

وقتی سایت اومد بالا شوکه شده بودم فقط زل زده بودم به صفحه گوشی 

رتبه‌م شده بود 1050 

و دوباره گریه‌م گرفت😂😂با صدای بلند زدم زیر گریه و میخندیدم 

با جیغ و گریه پریدم تو پذیرایی و گفتم تونستمممم بابااااا تونستمممم....🥲

گریه‌ی از سر شوق مادرم 

خنده ها و بابا دمت گرم های داداشم 

تعجب بابام 

بهترین و شیرین ترین لحظه عمرم رو رقم زد 

من نه سهمیه ای داشتم ،نه پدر و مادر پولداری و نه تو مدارس آنچنانی بودم 

این رو نوشتم برای تمام کنکوری هایی که از ته قلبم یه رشته رو دوست دارن و براش زحمت کشیدن 

دخترای قشنگم مطمئن باشید خدا تلاش هاتونو میبینه ، درست جایی که فکرشو نمی‌کنید دستتونو میگیره و از زمین بلندتون میکنه 

کافیه به خودتون باور داشته باشید

به خدا توکل کنید 

و با عشق و علاقه جلو برید

مطمئن باشید بهترین ها در انتظارتونه🙂❤️

باورش با تو ، چطوریش با خدا💛

عزیزم خوندم خیلی تبریک میگم بخاطر پشتکار و همتت برای رسیدن به آرزوهات❤️

با فنجانی چای هم می توان مست شد!اگر اویی که باید باشد، باشد. ❤️💍 خلیج‌همیشه‌فارس ایرانی هیچگاه زانو نمیزند حتی اگر آسمانش کوتاهتر از قامتش باشد{کوروش بزرگ} 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز