2777
2789

یکی از اشناهامون هر روز با همسایشون سر صبح با هم میرفتن پیاده روی بعد اشنامون به سوهر همسایه میگه خانومت امروز نمیاد میگه نه نمیاد خستش خوابیده بعد اشنامون وقتی برمیگردا خونه نونم خریده بود میره خون همسایشون تا ی چنتا از نون هارو بده بهشون بعد هر جقد در میزنه میبینه کسی جواب نمیدا این نگران میشه و با کلیدی که روی در بود درو باز میکنه میره میبینه زن همسایه رو تخت افتاده به سقف خیره شده و حرف نمیزنه 

بعد سه روز زنه به حرف زدن میاد مبگه چند شبه یکی میاو روی سدم چاقو میگیره. میگه پیخام سرتو ببرم😑من ریدم الان

من دیگه از هیچی نمی‌ترسم

الان یکی بدون اطلاع قبلی عکس شوهرش رو پست اول گذاشت دیگه هر ترس داشتم ته کشید

اتفاق بدی پیش اومده؟ حس میکنی بدبخت شدی؟ یه لحظه صبر کن. از خودت دور شو. توی تاریخ دور شو. اتفاق هایی رو به یاد بیار که فکر میکردی ازشون زنده بیرون نمیایی. چی شد؟گذشت. به اتفاق هایی فکر کن که توی طول تاریخ برای آدمها پیش اومده.به جنگ به قحطی به بیماری ها. حالا توی جغرافیا از خودت دورشو. به کشورهای دیگه فکر کن. به آدمهای دیگه. دردت در مقایسه با دردهایی که بشر متحمل شده چقدر بزرگه؟ چقدر عمیقه؟ من اینجوری با مسائلی ناخوشایند برخورد میکنم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

من دیگه از هیچی نمی‌ترسمالان یکی بدون اطلاع قبلی عکس شوهرش رو پست اول گذاشت دیگه هر ترس داشتم ته کشی ...

سلام میخواستم بپرسم کدوم تا پیک که اتفاقی خودم دیدم الان  منم‌اولش گمی ترسیدم 

آقا هستم 🚫
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز