نزدیک یک سال افسردگی تقریبا شدیدی داشتم
حتی وقتی همه چی آروم بود و مشکلی نبود دل آشوبه دلشوره اضطراب استرس ناراحتی شدیدی بهم دست میداد تپش قلب که دیگه نگم برات گاهی تا مرز سکته هم میرفتم... همیشه نگران بودم خیس عرق میشدم از استرس رنگم گچ میشد سریع گریه ام میگرفت و....
میشه بیشتر از علائمش بگی؟
اعتماد به نفست چی خوب بود؟
کتاب انسان در جستجوی معنا رو بخون
دمکرده افتیمون بخور سودا از بدنت بره افسردگی بخاطر سوداست
تااینکه شروع کردم به رها کردن.... هرچیزی که باعث استرس وناراحتیم میشد ولش کردم خیلی کارایی که قرار بود انجام بدم اما حالم بدمیشد ولش کردم حتی اگه ضرر میکردم... اما روحم جسمم مهم تر بود...خلاصه یه مدت شروع کردم پس انداز
من فقط خسته ام .
همیشه ساکتم .
میخام به همه فحش بدم .
با همه بد حرف میزنم .
تاریکی و سکوت رو میپسندم و تو جمع اذیتم .
خیلی تنهام .
از آدما متنفرم .
من افسردم به نظرت؟
خلاصه یه مدت پس انداز کردم همسرمم خیلی کمکم کرد تاازاین حالت دربیام...گفت حاضرم هرکار کنم ولی خستم ازاینکه انقدر پریشونی... خلاصه یه مدت افتادم دنبال خرید وچیزایی که دلم میخواست خریدم...(من باخرید حالم خوب میشه خیلی...شاید برای بعضی‌ها عادی باشه)
