که برای خودم خیلی جالب بود و راجب رفیق شهیدم هست
اگ ترسناکه من برم؟...
هستید بگم؟
من سفت و سخت به کسی دل بسته بودم که ولم کرد و رفت خیلییی اون روزا آشوب بودم و خیلی ناراحت بودم
لایک وقتی گذاشت
(من شهید ابراهیم هادی رو خیلی دوست دارم و ایشون رفیق شهید من هستن)
خلاصه دو رکعت نماز خوندم براشون و صلوات و اینا باهاشون صحبت کردم گفتم داداش ابراهیم خودت می‌دونی چقدر در عذابم و دارم سختی میکشم خودت ب دادم برس
چند شب بعد خواب دیدم که ایشون دست ی آقا پسری رو گرفتن آوردن سمت من گفتن این رو آوردم که بهت ثابت کنم اونی که دنبالشی آدم درستی نیست و مال تو نیست اما اینکه آوردم هم همسرت نمیشه
بعد چند هفته ی خواستگار برام اومد که دقیقا همون آقا پسر بود اما ب دلایلی قبول نکردم و بعد از اون قضیه کاملا حسم نسبت به کسی که دوسش داشتم از بین رفت
اینا رو تعریف کردم که بگم آهای تویی که الان نا امیدی فکر می‌کنی دنیات ب آخر رسیده خدا الان از همیشه بیشتر مواظبته سمت شهدا برو بزار آروم بشی(من خودمم آدم مذهبی و اهل نماز روزه ای نیستم)
اگه خواستید کمک کنید پر بازدید بشه شاید واقعا کسی الان ب این حرفا نیاز داشته باشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
