بابای من آدم پولداریه
کلی خونه و زمین داره و خواهرم تو یکی از همون خونه ها زندگی میکنه البته شوهرش خونه داره ولی دوست داره خونه پدری باشه چون دوتا بچه داره و دوست داره خونه بزرگ باشه
بعد این پسره ک من ی مدته باهاش صحبت میکنم این موضوع رو میدونه برگشته ب من میگه خونه ای ک خواهرت توش زندگی میکنه بابات ب نام خودش زده؟ گفتم نه خیر نزده بابای من خودش زندست چرا باید خونه رو بده ب داماد و عروس
میگه ک خوب چیزی نیستش ک منم ارثم تهش ب تو میرسه و بچمون باباتم همین طور وای دارم آتیش میگیرم زدم بلاکش کردم خیلی حالم بده بچها
بهش گفتم بابام اگه یروز نباشه میخوام دنیا نباشه ارث ب چ کارم میاد زندگی بدون بابامو چطوری من بخوام
جای اینکه دعا کنه ک بابای من همیشه کنارم باشه این بحثا رو با من میکنه
قلبم درد گرفته😭