مامانم تو زندگیش خیلی سختی کشید وقتی ما هنوز بچه بودیم مارو ول کرد رفت به امون خدا مامانم تک و تنها بچه بزرگ کرد در به دری و مستاجری کشید و آخرم قسمت نشد صاحب خونه بشه...
از همه بدتر که اونهمه زندگی سختی داشت کم نبود سرطان گرفت و به اعضای بدنش متاستاز داد و جلو چشممون جون داد😔مامانم فقط ۵۰ سالش بود.
حتی عمرش کفاف نداد طعم مادربزرگ شدنو بچشه.
خیلی دلم تنگ شده جز خونه ی مامانم جاییو نداشتیم بریم واسه سر زدن و مهمونی.
میدونم حکمت خدا بوده ولی چرا باید مامانم از اول زندگیش انقدر سختی میکشید و آخرم با اون درد میمرد،اگه زندگی خوبی داشت اگه یه شوهر داشت انقدر قلبم آتیش نمیگرفت...