تاپیک مشابه زدم قبلا ولی امشب سر ی موضوعی دلم حیلب شکست.از خودم بدم میاد.از اینکه خودم رو دادم دست ادمایی ک شرایط راکد موندن رو برام ایجاد کردن.
چقدر دلم میخواست واسه خودم شغلی داشتم.آدمی بودم واسه خودم،ولی من حتی درسم رو کامل نکردم.
یعنی محاله من حدتقل هر چندروز ی بار نشنوم تین حرفو گه تو حیف شدی،چرااخه تو نبتید ب ی جایی برسی؟
بس بچه زرنگی بودم واز نظر ظاهر (چیزی که خداداده و دستاورد من نیس)خداروشکر بسیار متشخص وباکمالات ومحترم به حظر میام.ولی یه دیپلمم.یه دیپلمه بیکار ک ب خاطر بچه داری درسشو ول کرد و بعدم ب خاطر بی پولی ادامه نداد درسشو.ی بیکار که حتی ۸سرت لباس مونده به دلم.حسرت ی خرید ساده(شوهرم کار میکنه ولی درامدمون واقعا کفاف نمیده)کاش منم شغل داشتم.کاش دستم تو جیبم بود.کاش ادم موفقی بودم.
دیگه دستم ب کاری نمیره انگار.
انگار نمیدونم چی میخوام،اصلا دیگه مگه میشه باسه تابچه قدونیم قد،بدون هیچ کمکی،ازصفر شروع کرد؟
مثلا درس خوندم بعدش چی؟کار گیر میاد؟دلم درامدمیخواد،موفقیت میخواد مثبت بودن میخواد.حالم خیلی بده.اصلا نمیتونم عمق حالِ بدم رو باهیچچچچ کسی درنیون بزارم.
من الان ۳۲ سالمه.یه ۳۲ ساله بی فایده پرحسرت.
خدا چرا منو تو مسیر موفقیت هل ندادی؟
خوش ب حالتون،شمایی ک مستقلید،درامدداریدوموفقید.
خوش بحالتون....