2777
2789

من دیدم

قبلا ها که آدم نماز خون و مومنی نسبت به الان بودم. یه برهه از زندگیم خیلی عصبانی بودم و اظطراب داشتم

خوابشون و دیدم تو یه خونه. اومدن گفتن آقا به شما وقت دادن.منم با داداشم داشتم میرفتم پیششون.وقتی رسیدم تو یه اتاق سر سجاده بودن و سرشون پایین بود بهم یه حالت پدرانه گفتن چیه بابا؟چت شده چرا ناراحتی... بعدش یادمه دیدم مادرشون بودن و یه حجره رو داشتن مرتب می کردم یه کبوتری و آزاد کردن ک اومد رو شونه من نشست.

البته دیگه خیلی از اون زمان گذشته و حال من زار شده و دارم به خود کشی فکر میکنم. اونا هم دیگه براشون مهم نیس

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من دیدمقبلا ها که آدم نماز خون و مومنی نسبت به الان بودم. یه برهه از زندگیم خیلی عصبانی بودم و اظطرا ...

حالت خوب میشه عزیزم..می گذره این روزا ♥️

خواب به این قشنگی دیدی دختر 😍 ارتباطت رو با خدا قوی کن.نماز اوّل وقت بخون.به خدا اعتماد داشته باش.همه چیز درست میشه.آرامش می گیری.واسه آیت اللّه بهجت یاسین بخون و صلوات بفرست ، ازش بخواه برات دعا کنه.🤗 حل میشه.

حالت خوب میشه عزیزم..می گذره این روزا ♥️خواب به این قشنگی دیدی دختر 😍 ارتباطت رو با خدا قوی کن.نماز ...

دو ساله کارم التماسه آبجی

کارم از این حرفا گذشته

مریضی دارم و گرفتارم و دیگه تحمل درد و ندارم یبار هم عمل کردم خوب نشدم


دو ساله کارم التماسه آبجیکارم از این حرفا گذشتهمریضی دارم و گرفتارم و دیگه تحمل درد و ندارم یبار هم ...

می دونم خیلی سخته برات..می دونم 💔 ولی می دونی؟ هممون به نوعی درگیریم.خیلیا هم هستن جسمشون سالمه ولی اختلال روحی دارن.اصلاً این دنیا ساخته شده واسه درد کشیدن ما..مهم اینه که دوام بیاریم.منم قبلاً حالم خیلی بد بود ، الان خوبم خدا رو شکر.بعد از 20 سال بلاتکلیفی به آرامش رسیدم.توکّلت به خدا باشه.ان شاءاللّه حالت خوب میشه.

آیت الله بهجت مامور به عصر بودنایشون انسان بزرگی‌بودن که‌زمینی ها ایشونو خوب نشناختنایشون تو آسمون ه ...

بله ، من خیلی ایشونو قبول دارم.خیلی زیاد.😍 10 سال پیش یه بار اومدن به خوابم.فقط همون یه بار بود ولی خواب خیلی واضحی بود.رفته بودم قم ، تو همون وسطای شهر که خونه های قدیمی وجود داره ، وارد یه خونه ی نقلی قدیمی دو طبقه شدم و حس می کردم اون جا مثل مکتب خونه های قدیم هست که استاد و شاگردا روی فرش می نشستن و درس تدریس میشد.از پلّه ها رفتم طبقه ی بالا ، دیدم داخل یه اتاقی شدم که یه کمد پر از کتاب داره و یه میز کوچیک واسه استاد.بعد در حالی که نشسته بودم ، یهو ایشون رو در مقام استاد دیدم و یه لحظه توی ذهنم گفتم «اِ...آیت اللّه بهجته؟!» با یه لبخند ملیح بهم نگاه کرد و گفت: «بله ، من آیت اللّه بهجت هستم»..خوابم همون جا تموم شد.سال بعدش بدون این که خودم بخوام ، رفتم دانشگاه و تو رشته ی فقه و حقوق درس خوندم.همیشه به این خوابم فکر می کردم ولی الان که 10 سال گذشته ، احساس می کنم معنای عمیق تری داشته و می خوام آدم بهتری بشم.می خوام از ایشون درس یاد بگیرم و کتاباشون رو بخونم.♥️

بله ، من خیلی ایشونو قبول دارم.خیلی زیاد.😍 10 سال پیش یه بار اومدن به خوابم.فقط همون یه بار بود ولی ...

کلی‌کتاب دربارشون دارم

ایشون رو ترک گناه خیلی تاکید داشتن و البته نماز اول وقت

خوش به سعادت شما

ایشون خیلی باعظمت بودن‌وهستن

تهران زندگی می‌کردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیت‌الله بهجت (ره) می‌خواندند را دیدم و لذت بردم.


تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیت‌الله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه می‌شود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامه‌ام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.


یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح می‌رفتم قم نماز می‌خواندم و برمی‌گشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه می‌کرد که چرا از کار و زندگی می‌زنی و به قم می‌روی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .


کم کم نسبت به فریادهای آیت‌الله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد می‌کشه؟ چرا داد می‌زنه؟ چرا با درد سلام می‌ده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلام‌های آقا سلام می‌دادم.


به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد می‌کشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران می‌خونم، این هفته هفته آخرمه …


یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطه‌ور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف می‌زدم، آقا اگر بهم نگی می‌رم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیت‌الله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی می‌گفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟

سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم می‌گفتم آقا چطور حرف‌های من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیت‌الله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز می‌خوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمی‌توانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!

خوشحال بودم و پشت آقا نماز می‌خواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوه‌ای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.

یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد می‌کشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم می‌رفتم و سپس به تهران بازمی‌گشتم تا آقا رحلت کردند

کلی‌کتاب دربارشون دارمایشون رو ترک گناه خیلی تاکید داشتن و البته نماز اول وقتخوش به سعادت شماایشون خ ...

توکّل به خدا ، نمازم رو یک ماهی میشه که اوّل وقت می خونم و یه انرژی مثبتی رو توی زندگیم حس می کنم.🤗🌹 ان شاءالله خدا توفیق بده که توی همین فاز بمونم و توی همین فاز هم از دنیا برم.خیلی دلچسب و قشنگه.

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز