ما توی خانوادمون هممون به وابسته ایم
ولی الان یجوری شده مادرم میاد پیش من از برادرم گله میکنه که سر بچه داد میزنه بد اخلاقی میکنه یا ما اگه کمک مالی نیاز داریم کمکمون نمیکنه
باز برادرمم میاد از مادرم پیش من گله میکنه و غصه میخوره میگه اون اصلا حرف ما رو نمی پذیره همش ازم ناراحته
میگه من این چند سال کمک خرج خونواده بودم هیچ ارزشی نداره برام پولایی که خرج کردم اما مامان اونارو نمی بینه
من برا خودم هیچی نخریدم و همه رو خرج خانواده کرده اما اون همیشه ناراحته
در مورد برادر کوچیکم همش میگه بهش حساس شدی
برادرم ۲۱ سالشه و دانشجو معلمه و عقد کرده هست اصلا هم بخیل نیست ، حتی اومده بود پیشم میدم که اشکهاش رو کنترل میکنه
مامانم خیلی دوسش داره شاید از منم بیشتر اما جدیدا به هم خیلی حساس شدن
هردو شون دردل هاشون رو پیش من میکنن بعد میگن به اون یکی نگو
منم دلم میخواد این مشکل رو حل کنم
هیچکدوم هم حاضر نیستن ناراحتی شون به دیگری بگن
واقعا نمیدونم باید چیکار کنم