چند روزه مریض شدم و حالم خوب نیست ،شوهرم اصلا عین خیالش نیست ،(کلا مریض شدن من گناه بزرگیه)
حتی نمیگه دکتر رفتی چی شد ؟شب اول مریضم تخت گرفت خوابید ،در صورتیکه شبای دیگه همش بیداره و تو خونه راه میره..امروز میخواستم برم آزمایش ،یه اشتباهی کردم گفتم برسونم ، با اکراه منو برد ،بعدشم تو راه برگشت گفت این مسیرها که خیلی راحته چرا خودت نیومدی ،😔
البته که بار اولش نیست مریضی من اینقدر بی اهمیت باشه براش....اینا رو نوشتم که یادم بمونه که هیچ ارزش و اعتباری تو زندگیش ندارم