شوهر من اگه منو دوست داشت همراهیم میکرد توی زندگی
وقتی مشکلی داشتم نمیگفت بگو برادرت بیاد پدرت بیاد
وقتی میگفتم تو خونه برنج نداریم مرغ نداریم نمیگفت من یه تخم مرغ بسمه تو هرچی میخوای بخوری خودت بخر(پول داشت ولی خسیس بود)
برای بچش پدری میکرد همین الان ک جداشدیم بچه پیتزا میخاست بهش گفتم براش بخر گفت نصف پولشو بده تا بخرم (پیتزای صد تومنی )
اینجور ادمی ارزش موندن داشت؟
ریز حزییات زندگیمونو ب دوستاش میگفت