2777
2789
عنوان

مرگ در جوانی

574 بازدید | 13 پست

سلام 

بچه ها من وقتی ۱۹ سالم بود آخرین حس شکوفایی و امید رو داشتم دانشگاه بودم و استادا من رو دانشجوی قوی می شناختند دانشجوی شهر دور بودم گفتم برم خونه خودمو می سازم و قوی بر می گردم از لحاظ قیافه و تیپ هم عالی بودم 

قد ۱۹۴ و چشم و ابرو مشکی و درخواست زیاد داشتم اما هنوز آمادگی رابطه رو نداشتم خلاصه من رفتم و اتفاقایی افتاد که تو تنهایی خودم یهو از همه چیز ناامید شدم گفتم خودمو ناتوان دیدم جلو این همه سختی.کار ها مثل یک غول اومد جلوم و به خودم گفتم نمی تونم یک گزینه پدرم جلوم گذاشت که مهمانی دانشگاهی به یک شهر دیگه بود که چند تا فامیل هم اونجا داشتیم خلاصه نمیدونم چی شد تصمیم گرفتم برم اونجا و رفتم یک خوابگاه پرت خارج از شهر بهم دادن که تقریبا کسی اونجا نبود و درس های سنگین و استادای به شدت سختگیر من یک سال اونجا بودم و به غیر غوطه ور شدن در بدبختی برام چیزی نداشت ۲ ترم مشروط شدم موهام خیلی ریخت و منزوی شده بودم و بعد برگشتم دانشگاه خودم اما دیگه با دوستانم نبودم و با سال پایینی ها بودم با ظاهر به شدت بد که داد میزدم اره من بدبختم سمت من نیاید و فقط می خواستم تموم شه ۳ سال دیگه هم اونجا بودم به همین شکل و هر روز بدتر میشدم و مشکلات دیگه برای سلامتیم پیش اومد و طبعا نمیشه همشو گفت فقط چون انگار مجبور بودم و به غیر درس گزینه دیگه ای نداشتم ادامه دادم بدون هیچ یادگیری یا زندگیی فقط می رفتم سر کلاس میشستم و درس پاس می کردم حتی دو سال رو تنهایی خونه گرفتم اما وضعم بهبود نیافت و مدرک رو گرفتم اما اثرات باهام هست حوصله هیچی و هیچ کس رو ندارم و تو تنهایی خودم غرق شدم و انرژی منفیی دارم که می دونم کسی حاضر نیست باهام بمونه الان نمیدونم چطوری می تونم به زندگی برگردم البته می دونم امکانش نیست و کاری هم بلد نیستم تو رابطه رفتن هم کسی کمک نمی کنه چون یکی رو میخان که حداقل چیزارو داشته باشه تراپی و مشاوره هم رفتم جواب نگرفتم نمیدونم دیگه ممنون خوندید 

من نمیدونم براتون چه اتفاقی افتاده که باعث شده مهمان بشید ولی میدونم دلیل پرخاشگری و ناامیدی بعدش اون اتفاق و محیط و شرایط سخت بعد مهمان شدن در این امر تاثیر داشتند. 

اما اگه اینجور ادامه بدید فقط خودتون اذیت میشید نه بقیه 

چون بقیه وقتی ببینند یکی رفتارش اینه ازش فاصله میگیرند.. 

اما مورد بعدی که گفتید تو رابطه رفتن، خواهش میکنم اول به خودتون اهمیت بدید بعد به رابطه فکر کنید چون کسی جز خود شما نمیتونه بهتون کمک کنه.. و مورد اخر مطمئنم شما هم نکات مثبتی دارید و شاید حتی از خیلی ها بهتر باشید فقط باید روی خودتون کار کنید تا روح آسیب دیدتون دوباره ترمیم بشه


‌ قشنگ ترین حرفاش، دروغاش بود.. ‌

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

من نمیدونم براتون چه اتفاقی افتاده که باعث شده مهمان بشید ولی میدونم دلیل پرخاشگری و ناامیدی بعدش او ...

از رو بی عقلی راستش دلایل مختلف ی بار گفتم میرم اونجا می تونم و بر می گردم ی بار گفتم برای تجربه ی بار گفتم جوونم چیزی نمیشه خودمو گول زدم و شاید مهم ترینش بی مسئولیتی بود بعدش که تموم شد چند سال شهر خودم بودم برای دانشگاه که ترمیم بشم شکر خوب بود ولی نشدم الانم که داره می گذره 

از رو بی عقلی راستش دلایل مختلف ی بار گفتم میرم اونجا می تونم و بر می گردم ی بار گفتم برای تجربه ی ب ...

میدونید چرا ترمیم نمیشه؟ چون ته ذهنتون افسوس هست 

افسوس گذشته 

رها کن خواهشا گذشته رو بیخیال به آیندتون فکر کنید الان داره میگذره اما شما مسئولش هستی اگه نمیخوای دوسال دیگه باز بگید کاش اینطور کاش اونطور الان شروع کنید حتی اگه کار یا حرفه ای هم نمیتونید از روحتون از حال دلتون شروع کنید حداقل دوسال دیگه میگید درسته کاری نکردم اما حداقل حال روحم خوبه

‌ قشنگ ترین حرفاش، دروغاش بود.. ‌

میدونید چرا ترمیم نمیشه؟ چون ته ذهنتون افسوس هست افسوس گذشته رها کن خواهشا گذشته رو بیخیال به آیندتو ...

اره دلیلش همونه ذهنم بهونه می خاد برای نابودگری واقعا این چند سال سعی هم بر این بوده کار های مختلف هم رفتم اما تو اون ها هم موفق نشدم و باز ادامه داره 

خب مگه پول نیاز ندارید بی پولی بدترین زجرهداروی ضد افسردگی چیزی مصرف نمیکنیداینجوری نمیشه باید دارود ...

بستری شدم رفتم تراپیست هم رفتم فایده نداشت چون ی جورایی مشکلی هم ندارم میگن مشکلت تنبلیه

اره دلیلش همونه ذهنم بهونه می خاد برای نابودگری واقعا این چند سال سعی هم بر این بوده کار های مختلف ه ...

چرا موفق نشدید؟ 

چون ته ذهنتون یه انرژی هست میگه این دفعه هم مثل دفعه قبل میشه در نتیجه باعث میشه انرژی و تمرکزتون رو نتونید کامل برای اون کار بزارید. 

‌ قشنگ ترین حرفاش، دروغاش بود.. ‌

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  3 ساعت پیش
توسط   naziiiiiiiiiiiii6971  |  4 ساعت پیش