دیگه خسته شدم از این همه حسادت بیخود به هرکی خوبی کردم با بدی جوابمونو داد سالها پیش پدرم برای از هم نپاشیدن زندگیه برادرزادش دست بوسی کرد امروز در کمال تاسف همونا دارن برا خراب کردن زندگیه ما دست به هرکاری میزنن
برا رو سفید کردن یه فاحشه دارن همه جا ابروی منو میبرن به نظرتون چیکار کنم به معنای واقعی کلمه دیوانه شدم نمیتونم ادامه بدم