بعد از جدایی از مامزدم و یکماه حتی پامو از خونه بیرون نزاشتن یه دوس پسر که برای سال ۹۰ هستش و توی ممکت یه سرس هسد بهم پیام داد ساناز امشب توبد برادرمه میتونی بیای سه تا از دوستامم با دوستاشون هستن
به خودم گفتم یماهه. دختر کف خونه. افتادی ۳۶ سالاه نه خواهر دلری نه برادر نه دوست یرو شاسد یکم حالت خوب شه
خب
شرمنده چ ربطی ب خدا دارع؟
اومدم مهمونی سه تا خانوم به ظاهر موجه هم بودن گفتم خوبه بعد اهنگ گذاشتن اومدن خودشوتو مالوندن به دوست من یعد رفتن اشتخر نگم که چه صحنه هایی دیدم
تازه وقتی اعتراض کردم گفت تو میخوای تولد برادرمو خراب کنی اخه الاغ بوگندو سه تا دختر پولی اووردی چرا میگی من بیام ؟ خدا کجاست ببینه من یکسال برای نامزدم جنگیدم اسنپ کار کردک قدرمو ندونست دو ماهه ولم کرده چون گفت تو خیلی خوبی حالا اومدم حذلم عوض شه طرف گند زد به حال و روزم
رفتن تو استخر دخترا خودشونو می مالوندن به اینا اصلا یه وضعی مگه توصیف کردنیه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز