شوهرم تک پسره توی ی ساختمون با مادرشوهرم زندگی میکنیم خسته شدم احساس میکنم اصلا مستقل نیستیم هرجا میریم میفهمن ،هرکی میاد خونمون میفهمن ،بیشتر جاها باید با اونا بریم اگه نریم ناراحت میشن ،هر روز باید اونجا بریم یا حداقل ی روز درمیون
مادرشوهرم همیشه تو حرفاش تیکه میندازه یا غیر مسقتیم دخالت میکنه و نظر میده که چیکار کنیم چیکار نکنیم
سر اینا هر روز با شوهرم دعوا دارم