2777
2789

موافقم💔

یه مودی خردادی ام که زیادی بی احساسم😑 ،اعصابم خورد شه جیغ میکشم هر چی بابام میگه یکم دختر باش حالیم نمیشه همیشه دنبال دعوا ام جالبیش اینجاست وقتی طرفو میزنم گریه میکنم برای مظلوم نمایی😑،راستی قدم ۱۶۵عه وزنم ۵۰ خیلیا بهم میگن سیخ و درازی ولی من عاشق قدمم ،😑میانگرا ام وقتی درونگرا بشه حسم حتی از ۱۰۰متری من رد شی میزنم له میکنمت😑،اما برونگراییم مثل بچه ها میشم آخه کودک درونم به شدت فعاله،خب دیگه بسه  

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

منم کاشکی زن نبودم

زمانی که استخوونام در حال خورد شدن بود زمانی که پر از درد بودم خدا بود که نجاتم داد خدا بود که نور امید رو در سینه من تابوند بهترین مرهم بهترین یار و رفیق من خداست اندازه تمام آسمان و زمین شکرت ای بی نهایت ای بی همتا ای مرهم❤️💕😍💞💫💚دختری از خطه شمالم😉🥰

دیشب زدم بیرون از خونه ساعت ده شب بود

حوصله شوهرمو نداشتم

تا چندتا کوچه اونطرف تر رفتم قدم زدم

یه خرازی رفتم و...

انقدر ترسیده بودم ک خد نداشت

انقدر دلم میخواست یه گوشه کناری مثل پسرا بشینم بزارم سه ساعت چهارساعت بگذره بعد برگردم

ولی همه جا خلوت بود،دوتا ماشین پسر بودن از کنارم رد شدن نگاه میکردن قلبم داشت میومد توی دهنم

سریه کوچه دیدم پسرای ده دوازده ساله چه راحت و امن دارن بازی میکنن

برای اولین بار فرق زن و مرد بودنو با تمام وجودم لمسش کردم

من زنم ۲۷ سالمه ولی برای اونموقع شب بیرون رفتن امنیت ندارم و ناچاراً برگشتم خونه 

ولی پسرا حتی اگه ۱۰ سالشونم باشه اونموقع شب امنیت دارن

هعیبییی زندگی خیلی سخته واقعا

ازدواج کردی؟

حالا قشنگترش اینه که من از صبح بلند شدم ظرف شستم،لباسای بچه رو شستم،اجاق گازمو پاک کردم،سینکمو شستم،ناهارمو گذاشتم،ناهار بچه رو دادم،لباسای خودمونو شستم،بچه رو بردم حموم لباساشو عوض کردم،پوشکش کردم،حیاطو شستم،یخ در اوردم،همه جا رو مرتب کردم،جارو کردم،ناهار بچه رو دادم،باز ظرف جمع شده شستم

شوهرم از دیشب هنوز خوابه😒گفت خستمه امروز نمیرم سرکار به همین راحتی

حالا فکر کن یه روز من خسته باشم اصلا نمیمونه بچه رو بگیره غذاشو بده،چه برسه به اینکه این همه کار کنه،ناچارم خودم بلند بشم کارارو انجام بدم

فقط دوتا تخم بلدرچین برا صبحونه بچه ابپز کردم،دادم دست بچه تو اتاق به شوهرم بهش گفتم مواظبش باش بخوره من کار دارم،یک ساعت بعدش ک رفتم اتاق دیدم بچه تخم بلدرچین ها رو با موکت کف اتاق یکی کرده حالا موندم موکت رو چجوری تمیز کنم،از این موکت قهوه ای سوخته ها هم هست که هیچ جوره پاک نمیشه یعنی شوهرم راحت خوابیده بود


ازدواج کردی؟حالا قشنگترش اینه که من از صبح بلند شدم ظرف شستم،لباسای بچه رو شستم،اجاق گازمو پاک کردم، ...

نه ازدواج نکردم

من به جای تو بودم چن دست کتکش میزدم چقدر تو صبوری 

نه ازدواج نکردممن به جای تو بودم چن دست کتکش میزدم چقدر تو صبوری

دمدمی مزاجه،یه روز حالش خوبه،چند روز نه

همین ک تو اتاق بوده ریختشو ندیدم حالمو بدتر کنه برام از همه چی بهتره،اعصابم اروم تره نبینمش

فقط برای ازدواج چشمتو باز کن لطفا،گول عشق و عاشقی رو نخور،با عقلت تصمیم بگیر،یه مرد همه چی تموم رو پیدا کن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز