2777
2789

توی عقدم ولی خونه گرفتیم بعد صفر عروسیمونه

امروز اومدم خونه مامانم،بعد ۵روز کلی ک تیکه انداخت سر جهاز خریدن بعدهم ک گف تو بی منظوری😶

یکسر هم در حال ضایع کردن منه، بخدا بخاطر داداشام میام ک دلم براشون تنگ میشه 

خوشبحال اونایی ک مادراشون همدمشون هستن

من یک کلمه نمیتونم با مامانم درددل کنم چون تا بگم سلاح میکنه سمت خودم 

همیشه میناله از رفتار مادربزرگم

اما دقیقا رفتارش مث همونه

ایا منم قراره همچین مادری بشم برا دخترم

از تو چه پنهان عاشقت بودم ،از دل نه از سلول ب سلولم ،گفتم بمانم گفتی نه،گفتم خدا،گفتی ک همراهت🖤

نه عزیزم دوران عقد همه به آدم تیکه میندازن بعدش عزیز میشه آدم هی زنگ میزنن بیا

دقیقا میگه بیا 

تا میام اخم ها توی هم 

اخ سردردم اخ فلانم خوب حال نداری بگو نیا

از تو چه پنهان عاشقت بودم ،از دل نه از سلول ب سلولم ،گفتم بمانم گفتی نه،گفتم خدا،گفتی ک همراهت🖤

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دقیقا میگه بیا تا میام اخم ها توی هم اخ سردردم اخ فلانم خوب حال نداری بگو نیا

اره این سردرد و اینا که همیشه هست 

مامان منم کافیه تا یه استکان نشسته داشته باشه کلا پشت تلفن جوری باهات حرف میزنه از دنیا سیر میشی 

همه دخترا میریم بعد یه ساعت خوب میشه 

خیلی مریض میشه و سه تا عروس داره تو ساختمونش ولی حتی به اونا نمیگه یه استکان آب به من بدین ما رو از راه دور میکشونه 

همین روال خونه مادرشوهرم هست 

کلا ماهی یه با میرم خونه ش قبلا هم تو مناسبت ها چون تو دوران عقد خیلی اذیتم میکرد و خجالتم میداد 

مثلا وقت هایی‌ که باشوعرم خلوت میکردیم یواشکی میومد و در نزده میومد تو 

وقتی میرم یه ساعت اول کلا دستش می‌ذاره تو‌سرش که دارم می میرم

بعدش که شوهرش و پسرش میان یکم به خودش میاد



اره این سردرد و اینا که همیشه هست مامان منم کافیه تا یه استکان نشسته داشته باشه کلا پشت تلفن جوری با ...

ما نه از مادر شانس داریم نه مادرشوهر

از تو چه پنهان عاشقت بودم ،از دل نه از سلول ب سلولم ،گفتم بمانم گفتی نه،گفتم خدا،گفتی ک همراهت🖤

ما نه از مادر شانس داریم نه مادرشوهر

اره به خدا مادرمون عروس دوست 

مادرشوهر مون دختر دوست 

من تازه عروس بودم ینی دو ماه اینا بود عروسی کرده بودم و سرکار هم میرفتم .دم عید مادرشوعررم برگشت گفت .نزدیک عید تعطیل شدی بریم خونه مادر منو تمیز کنیم گفتم من چرا با دخترات برو .برگشت گفت نههه دخترام با شوهراشون میرم گردش و تفریح وقت ندارن تو بیا😕

چون شوهرم اون موقع کار و درآمد نداشت ما تفریح و خرید آنچنانی نداشتیم همش پز دختراش به من میداد یا من عقد بودم میرفتم خونه ش اصلااا محل نمی‌داد غذا هم یا جگر مرغ یا املت میپخت ولی تا دامادهاش میومدن سوپ . برنج و خورشت می پخت .با اینکه من خیلی کمتر از دامادهاش میرفتم 

مسیله اون ارزش و احترام هست نه شکم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792