راستش تازه از خونه مادر بزرگم برگشته بودم سر تقسیم مال و اموال پدر بزرگه تازه فوت کردم همه اونجا بودیم شوهر منم پسر عمومه تو این گیر و دار بابام متوجه گیر دادنای دختر عموم که خواهر شوهرم باشه شده بود منم با شوهرم زدم بیرون سریع چون دیدم داره اخلاقش بر میگرده