دارم سکته میکنم مادرشوعرم برج4اومد یک ماه موند با پدرشوهرم دوباره دارن میان خونم 43متره موقع اساس کشیع پولم نداریم هروقت میان کلی خزج‌میزازن دستمون میریم‌اونجا همش بصرف آش رشته و سیب زمینی خستم کردن بابا بقران کارو زندگی ندارن با ی بچه میرم سرکار شوهرمو سرکار بخاطرشون زود میاد خونه. از ی طرف حقوق کم میشه بخاطر کم کارکردنش از ی طرف کلی خرج خونس بقران بی فکرن بقران بیشورن چیکارکنم قلبم درد می‌کنه بابا بخدا. هیچوقت عزت نمیزارن ولی سرمنن خونه رو دادن پسر کوچیکه و عروسش آخرم همش میاد سرمن کجا برم
همسرت چی میگه اینجا فقط هماهنگی و اتحاد جواب میده
خوب بگو خودمون دعوت میکنیم
بگو الان وسط اسباب کشی هستیم یکمم از قسطهاتون بگو براشون
تو بهشون زیادی رو دادی مثل خودشون باش بساط آش رشته رو بار بزار و همه اش هم کنارش از نداری بگو و اینکه همه فقط موقع خوشی ها یاد آدم می‌افتند و ...
چون خواهرم زندگش تقریبا مشابه شماست از سویدای جونم درکت میکنم و امیدوارم داجت شی از شرشون و خدا شرشونو به خودشون برگردونه
امیدوارم اینثد به خودشون گرفتار بشن وقت نکنن به بقیه بپردازن
اینجور آدما الهی براشون گرفتاری پیش بیاد شاید بقیه یه نفسی از دستشون بتونن بکشن
خونه وادن ب اونا برن اونجا پیششون
چرا شرشون میاد پیش تو
خوب حوصله داری والا
شانس ک نداشته باشی همینه
همشون بیشعورن و طلبکار
همسرت باید واکنش نشون بده
خودشون خونه ندارن؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
