آخرین باری ک از ته دل خندیدم:))
آخرین روز مدرسه
آخرین بار که باربی بازی کردم
اخرین باری ک بابا بزرگمو دیدم ..
اخرین بار که صداشو شنیدم =))
وقتی دیدمش و بغلم کرد و من خجالت میکشیدم
پریروز فکر کردیم تموم میکنن مامان بزرگم ولی خداروشکر به خیر گذشت..
دیدن برنامه های عموپورنگ و خاله شادونه
اون یارو ک نقاشی میکشید لباسش سبز بود اِستیو
دیدن پدر
خنده از ته دل
خوشحالی
نمیدونم آخرین بار کی از ته دل خوشحال بودم !
اخرین باری ک تو کوچه بازی کردم
داشتم بابامو میبردم دکتر توی راه سکته کرد و فوت کرد اصلا نمیدونستم آخرین باره
بچه بودم تو کوچه با یکی از آشناها احوال پرسی کردم
دو ساعت بعد خبر دادن ایست قلبی کرده
برادر همسرم ۲ سالش بود بیمار بود.شبش اینقدر باهاش بازی کردم اینقدر میومد بغلم میگفت آجی آجی تازه یاد گرفته بود بگه.اما فرداش آسمانی شد تو بغل همسرم
اینقدر دلم میخواد بازم ببینمش
اخرین باری که تو‌کوچه بازی کردیم
آخرین باری که خونه بالشتی درست کردم
آخرین باری که با دوستای مدرسه و کوچه‌مون بازی کردم
آخرین باری که دیدمش و نمیدونستم آخرین باره و به خیال اینکه دوباره میبینمش راحت گذشتم:)
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
5 ثانیه پیش
6 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
