2777
2789
عنوان

دهه هفتادی بی وجدان

| مشاهده متن کامل بحث + 1922 بازدید | 108 پست
که چه و چه و چه ؟ که بره به برادرم بگه که نذاره من دیگه برم کارگاه که برادرم غیرتی بشه که من و احم ...

زهره مامان محمد میاد خواستگاری تو خوشحالی بعد احمد از کجا در اومد بالاخره کیو میخوای؟

هیچ وقت به آدما نگید"چرا اینقدر میخوابی؟""چرا انقدر جوش میزنی""چرا انقدر چاقی"تا کی میخوای درس بخونی""چرا برای چندرغاز میری سرکار؟""این همه تو خونه میمونی که چی بشه"و....  شایداون بین پریدن از یه ساختمون ۲۰ طبقه ، و بیخیال شدن از کاری که سالهاست براش تلاش کرده ،درس خوندنی که پر از فشار عصبی،فعالیت بدنی که نتیجه رو نمیبینه، بیماری که هر روز باهاش دسته و پنجه نرم میکنه و جنگی که راجع بهش با هیشکی حرف نمیزنه و سعی میکنه پیروز بشه ،.ویه حرف شما ممکنه اون لیوان صبری که با چنگ و دندون نگهش داشته...لبریز بشه.                                      ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔                

اصلا احمد نمیاد اینجا این زن بی عقل از حسادتش توهم داره .تنها دیدارمون یه بار که مجلس سمنو پزون خونه زن عموم بودیم من که داشتم پیاز داغ درست میکردم و تو آشپزخونه تنها بودم و احمد اومد کاسه پیاله بیاره یهو گفت سپردم یه کلاه گیس نو برات بیارن جانم !!!!!!!😮😮😮و من دلم میخواست تو اون شلوغی دست ببرم و جفت چشمای باباقوریشو از کاسه دربیارم و خدا لعنتش کنه که تو اون روز حضرت فاطمه زهرا عیب منو به روم آورد 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

زهره مامان محمد میاد خواستگاری تو خوشحالی بعد احمد از کجا در اومد بالاخره کیو میخوای؟

احمد همونیه که چهارسال کوچیک تر بود

مژگان گفته بود بهش نظر داری

اینم میگه بهش نظر نداشتم ابرومو بردی

اما دو پست بعدتر میگه نمیذاشتن برم کارگاه احمدو ببینم😂

تو مانند رگه‌های نور که از بین درختان می‌تابند، کافی و زیبایی...نه آنقدر تاریک نه آنقدر سوزان* مشکل من: نه میتوانم دنیا را آن طور که هست بپذیرم و نه میتوانم دنیا را عوض کنم...**هرچیزی که بیشتر توی دنیا راجع بهش صحبت میشه، کمتر وجود داره**🖤💫🪐
خدا لعنت کنه مژگان رو گیساش ببر

من جای مژگان بودم سریع خواستگار پیدا میکردم اینو عروس کنم بره هم خودم به آرامش برسم هم این بنده خدا

هیچ وقت به آدما نگید"چرا اینقدر میخوابی؟""چرا انقدر جوش میزنی""چرا انقدر چاقی"تا کی میخوای درس بخونی""چرا برای چندرغاز میری سرکار؟""این همه تو خونه میمونی که چی بشه"و....  شایداون بین پریدن از یه ساختمون ۲۰ طبقه ، و بیخیال شدن از کاری که سالهاست براش تلاش کرده ،درس خوندنی که پر از فشار عصبی،فعالیت بدنی که نتیجه رو نمیبینه، بیماری که هر روز باهاش دسته و پنجه نرم میکنه و جنگی که راجع بهش با هیشکی حرف نمیزنه و سعی میکنه پیروز بشه ،.ویه حرف شما ممکنه اون لیوان صبری که با چنگ و دندون نگهش داشته...لبریز بشه.                                      ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔                
میایی بریم مژگان پیدا کنیم اسی رو لو بدیم پول بگیرم ده تومن ازش

وای خدا نکشدت اشکام داره میریزه ازخنده😂😂😂😅😅😅😅من پایه ام بریم 

مژگان ده تومنو آماده کن که منو صحرا داریم میایم 

احمد همونیه که چهارسال کوچیک تر بودمژگان گفته بود بهش نظر داریاینم میگه بهش نظر نداشتم ابرومو بردیام ...

احمد که بود و چه کرد؟ دو نمره

هیچ وقت به آدما نگید"چرا اینقدر میخوابی؟""چرا انقدر جوش میزنی""چرا انقدر چاقی"تا کی میخوای درس بخونی""چرا برای چندرغاز میری سرکار؟""این همه تو خونه میمونی که چی بشه"و....  شایداون بین پریدن از یه ساختمون ۲۰ طبقه ، و بیخیال شدن از کاری که سالهاست براش تلاش کرده ،درس خوندنی که پر از فشار عصبی،فعالیت بدنی که نتیجه رو نمیبینه، بیماری که هر روز باهاش دسته و پنجه نرم میکنه و جنگی که راجع بهش با هیشکی حرف نمیزنه و سعی میکنه پیروز بشه ،.ویه حرف شما ممکنه اون لیوان صبری که با چنگ و دندون نگهش داشته...لبریز بشه.                                      ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔                
اصلا احمد نمیاد اینجا این زن بی عقل از حسادتش توهم داره .تنها دیدارمون یه بار که مجلس سمنو پزون خونه ...

احمد بی تربیت

تو مانند رگه‌های نور که از بین درختان می‌تابند، کافی و زیبایی...نه آنقدر تاریک نه آنقدر سوزان* مشکل من: نه میتوانم دنیا را آن طور که هست بپذیرم و نه میتوانم دنیا را عوض کنم...**هرچیزی که بیشتر توی دنیا راجع بهش صحبت میشه، کمتر وجود داره**🖤💫🪐
وای خدا نکشدت اشکام داره میریزه ازخنده😂😂😂😅😅😅😅من پایه ام بریم مژگان ده تومنو آماده کن که منو ص ...

عزیزم همیشه انشالله از ته دل بخندی 

اما  فک کن دو روز دیه تو سایت همه میگن مژگان ده تومنی🤣🤣🤣حالا متاسفانه با ده تومن ی ساق طلایی هم نمیدن تو ده تومن بده من  چیزی بحرم 

سری بعد من ده تومن میدم تو 

من جای مژگان بودم سریع خواستگار پیدا میکردم اینو عروس کنم بره هم خودم به آرامش برسم هم این بنده خدا

خواهر مژگان اینو میخا نگه دار بزاد فرت فرت بچه  اسی نگهداری کنه 

اما بیا بریم احمد جور کنیم برا اسی  

من دیگر چطور می‌توانستم توی خانه پدرم با مژگان بمانم؟ اصلا دیگر توی آن خانه که بودم انگار دیوارهایش را روی قلبم گذاشته‌اند. همین پریروز این اتفاق افتاد؛ ولی من مگر توانستم این دو شبه یک دقیقه در خانه پدری سر کنم؟

خیال می‌کنید اصلا خواب به چشم‌هایم آمد؟ ابدا. تا صبح هی توی رختخوابم غلت زدم و هی فکر کردم. انگارنه‌انگار که رختخواب همیشگی‌ام بود. نه! درست مثل قبر بود. جان‌به‌سر شده بودم. تا صبح هی تویش جان کندم و هی فکر کردم. هزار خیال بد از کله‌ام گذشت. هزار خیال بد. رختخواب همان رختخوابی بود که سال‌های سال تویش خوابیده بودم.

اصلا احمد نمیاد اینجا این زن بی عقل از حسادتش توهم داره .تنها دیدارمون یه بار که مجلس سمنو پزون خونه ...

شما رو سمنو پیاز داغ میریزین؟

زبان را مگردان به عیب کسان  که خود عیب داری ومردم زبان                                                              خدا یک علی داشت.                                                             الحمدالله که آن هم امام ما شد 💚💚💚💚💚هیچ وقت یه پولدار بد باعث نمیشه از پول بدت بیاد   !  پس چرا یه دیندار بد ؛ باعث میشه از دین بدت بیاد؟؟؟💔💔💔

اسی الان عموعظیم زنک زد گفت مثل اینکه مژگان رفته ده تومن بهش داده گفته اخمد رو ببرید واسه خواهرشوهرم بگیردش ماز دستش‌راحت شیم عمو عظیمم‌زنگ‌زده عمه اشرف  اشرفم ده تومن داده عموعظیم گفته نه قبول نکنی احمد رو‌بدبختی کنی

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز