2777
2789

هیچی شوهرم صبح میرفت سرکار شب میومد 6 ساله زندگیم همینه هیچ تنوعی هم نداره

امیرمؤمنان علی(ع)- خطاب به قنبر- که می‌خواست به کسی که به او ناسزا گفته بود، ناسزا گوید- می‌فرماید: آرام باش قنبر! دشنامگوی خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشی. قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری خشنود نکرد و شیطان را با حربه‌ای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق را چیزی مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد. (أمالی شیخ مفید، ص118، ح2)

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مثلا خودم پاشدم جارو کنم اخه تو خونه از وقتی مهمونا رفتن کلی رخته پاش شده بود  بعد یه شلوار چیریکی پام بود بایه تاپ چیریکی خخخخخ بعد خواهرم اینا اومدن برام صبحونه بیارن که از دیدنم شاخ دراوردن گفتن دیشب جنگ بودی  خخخخ منمگفتم اره..

حتی روز اول شهره جان

اره حتی روز اول واقعا کسل کننده هست

امیرمؤمنان علی(ع)- خطاب به قنبر- که می‌خواست به کسی که به او ناسزا گفته بود، ناسزا گوید- می‌فرماید: آرام باش قنبر! دشنامگوی خود را خوار و سرشکسته بگذار تا خدای رحمان را خشنود و شیطان را ناخشنود کرده و دشمنت را کیفر داده باشی. قسم به خدایی که دانه را شکافت و خلایق را بیافرید، مؤمن پروردگار خود را با چیزی همانند بردباری خشنود نکرد و شیطان را با حربه‌ای چون خاموشی به خشم نیاورد و احمق را چیزی مانند سکوت در مقابل او کیفر نداد. (أمالی شیخ مفید، ص118، ح2)

من یادمه فردای پاتختس صبحش پاشدیم رفتیم کله پاچه😅😅ناهارم خونه مادرشوهر

خوش میگذش یادش بخیز البته الانم خوش میگذره ولی نوعروس بودن جذابیتش بالاس😆

خدایا برای همه نعمت هایت یک دنیا متشکرم🌹🌹🌹
ما بعد از اینکه مهمونای پاتختی رفتن رفتیم خونه ی ما، مادرسلام و فردا ظهر هم رفتیم مشهد 

اره ماهم فردای پاتختی رفتیم مادرزن سلام 

گفته بودی بلدی حاله مرا خوب کنی ،حاله من خوب خراب است به آن دست نزن 😔😔😔

واسش نیمرو درست کردم تا اولین دستپختمو همسر جان بچشه ،اینقد شور شده بود که نگو گذاشتم جلو همسرم دیدم خورد و هیچی نگفت خودم خوردم دیدم بابا خیلی شوره زدم زیر گریه وگفتم اینکه شوره تو چرا میخوری چرا نمیگی شوره میخوای اذیتم کنی کلی بهم خندید بیچاره تا آخرش خورد که من گریه نکنم   

پشت آن کوه بلند سبزاریست پر از یاده خدا...ودر آن دشت کسی میخواند که خداهست دگر غصه چرا.‌..خدا ناامیدم نکن لطفااا
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز