آخه من حس قبلی رو دیگه ندارم چون بعدش یه اتفاقاتی افتاد که بدتر شد مثلاً دو سال ندیدمش و دو سال با کسی بوده و الان من به عنوان دختر دوست ندارم به یکی از فامیلامون که با هر دوتامون دوسته بگم و فرد مطمعنی هس و بعد اون بگه نه چون مطمعنم میگه نه
من دانشجو پزشکی اما اون رتبه برتر ریاضی بود که درسشو نخوند و شغل آزاد داره اما درآمد خوبی داره اما از هر جهت فکر میکنم خیلی از اون بالاترم و با خودم میگم ارزششو نداره بره با یکی که هم لیاقتشه راستش اما هیچی عشق اول نمیشه از زمانی که 17سالش بود تا الان که 25سالشه از طرف فامیل ابراز علاقه کرد کل فامیل فکر میکردم که تا آخر با همیم اما یکهو با دخالت چند نفر خراب خراب شد و منم ول کردم و دیدم که از طرف من هیچ علاقه ای نیس و فقط بخاطر دل اون بود که سکوت کردم و به خاطر همین دنبال دختر مناسب براش هستم تا شاید جبران تمام بیتفاوتی هام بشه حتی به مامانم هم سپردم دختر خوب براش پیدا کنه🙂