۳ ماه پیش که مامانم بیمارستان بستری بود ی خانم دیگه هم مشکلش مثل مامانم بود و بستری بود این خانم هم دخترش وه ازدواج کرده بود و بچه نداشت از اهواز اومده بود پیش مامانش مونده بود خلاصه با هم در حد خیلی کم دوست شدیم و شماره دختره ارو گرفتم و بعد حدود ۳ ماه هی استوری های غمگین میذاشت بهش پیام دادم و حال و احوالپرسی کردم ی دفعه شروع کرد بهم گفت مریضم میخام برم دکتر شوهرم پول نمیده روم نمیشه به بابام و خاله ام بگم و من دوزاریم افتاد که از من میخاد به شوهرم گفتم گفت بده بهش بعد قرار شد مثلا ۱۰ روز بعدش برگردونه ولی دیگه برنگردوند.من خیلی آدم دست و دلبازی هستم هر کی پول بخاد میدم خیلی هم کمک مالی چه از پول خودم چه از خیریه به دیگران میدم ولی واقعیت ناراحت شدم به این خانم پول دادم
به چند دلیل یکی اینکه فهمیدم این خانم بهم دروغ گفت چون عکسی که برام فرستاد دستش شکسته بود انگشتش کاشت ناخن داشت درصورتی که از اون خفن مذهبی ها بودن که اصلا اهل این چیزا نبودن اینو مطمئنم و دوم اینکه همسرم بهم گفت هانا پول رو بهش بده ولی بهش بگو فلان تاریخ باید پس بدی ولی اگر پس نداد بیخیال شو تا وقتی که برای پول ارزش قائل نباشی پولدار نمیشی چون من بی حساب به آدم ها پول میدم و دلم میسوزه و انکار این ی کرمی شد درونم و من به طرف تاریخ ده روزه دادم ولی اون روز که رسید کلا آنلاین میشد ولی پیام های منو نمیخوند و سوم اینکه واقعا دیگه نمیخام بی حساب خرج کنم چون شوهرم خییییلی برای پول زحمت میکشه چرا عادت کردم با دیگران حساب و کتاب نکنم
اینا ادمو از کار خیر پشیمون می کننحالا یه زنگی بهش بزن دوباره و بگو برگردونه
جالبه با وجود اینکه از این کارا نمیکنم کردم و میدونی بهم جواب چی داد ببخشید بزار برم فردا حلقه ام رو بفروشم پولت رو بدم اتفاقا این حرفش بیشتر ناراحتم کرد فهمیدم که داره از حربه مظلومیت و ضعف استفاده میکنه برای گول زدن من و حس اینکه منو گول زد ناراحتم کرد
درست میگیولی بخدا گفتن نداره من خیلی ت. کارهای خیز شرکت میکنم ولی این سر من شیره مالید خیلی انگار ناراحتم کرد حتی دارم فکر میکنم از این به بعد به بقیه هم حساب کتاب شده تر پول بدم