اسیب های دوران کودکی از طیف های گوناگون با شدت های متفاوت ارزیابی می شود. گاه کودک مورد تجاوز قرار می گیرد گاه مورد کتک و ازار بدنی واقع می شود..گاه با کلمات تحقیر و له می شود..گاه پدر و مادر طلاق می گیرند کودک اواره می شود و همیشه چمدان به دست است. گاه هم ایجابی است کتک و تجاوزی نیست مورد بی مهری و بی توجهی قرار می گیرد...حال ایا در بزرگسالی درمان دارد؟ جواب به نظر اسان نیست. به هیچ وجه..درمان به خوبی جواب نمی دهد..انها تو را به گذشته بر می گردانند ..می خواهند سم خاطرات و دردناکی انرا بگیرند..ولی مگر می شود ذات ادمی را گرفت..مگر می شود موقعی که زیر کتک ها زجه می زدی و کسی نبود و دستی نبود که نجاتت دهد فراموش کنی..جذابش اینجاست..بعد از کتک مفصل ..باید پیش کتک زن بر می گشتی ...در کمدی قایم می شدی ..یا در گوشه ای کز می کردی سر در لاک می کردی و خفه می شدی..مگر می شود سم خاطرات را گرفت...دارو درمانی نیز بیشتر ادمی را لش و خسته می کند.. و می اندازد..یوگا و مراقبه نیز شاید اندکی خوب باشد ولی گاه خاطرات با قدرت تمام هجوم می اورد..نمی دانم درمان چیست...شاید باید علم بشر کمی جلوتر رود...بدبختانه مشکلی که هست ..ذهن ازار دوران کودکی را تکرار می کند و تکرار ...کتک خورده و تحقیر شده..دوباره ذهن دوست دارد در ان موقعیت قرار گیرد..گاه شخص به خود ازاری و دیگر ازاری دچار می شود..جالب است وقتی از قاتل زنجیره ای محمد بیجه پرسیدند ..چرا کودکان را می کشتی ..گفت می خواستم درد نکشند..او کودکی خود را م ی دید کودکی خویش را می کشت..بچه ها طلاق بدترند...بچه طلاقی دیدم مدام تتو می کرد می گفت از اینکه زیر درد سوزن ها باشم ارامش دارم..اری ذهن انسان چنین است..ان تجارب بد و سوزناک را تکرار می کند...این نشان می دهد..ای عزیز گر بچه داری با احترام و عزت با بچه روبرو شو//محال است کتک و تحقیر...به عزت نفس و روحیه خوب منجر شود...این محیط سالم و پر محبت خانه است که باعث ارامش درونی بچه در بزرگسالی می شود...کتک و تحقیر و له کردن بچه باعث نابودی درون او می شود..حتی اگر دکترا بگیرد ..زندگی عالی داشته باشد...فریب نخورید ..او در درون خورد و له است..از خویش و خلوت خویش می ترسد ..می هراسد...