2777
2789

تو محل کارم خیلی رئیس اذیت میکنه ، بعد از ۴ سال چنان بهم ریختم و رفتم پیش رئیس بالاتر که جامو تغییر بده.

ولی مشکل این بود که بد حرف زدم چون دیوانه شده بودم. نمیدونم چرا زودتر نمیرم دنبال حل مشکل و میزارم واسه دقیقه آخر.

شما چطور راضی میشید زودتر برید ؟

من واقعا عصبی شدم یهو ناخواسته تند تند یه حرفایی میزنم که تقصیرام گردن خودم میفته🤦🏻‍♀️

 💫 Que sera, sera 💫🧚‍♀️  خدایا من را خرج کاری کن که مرا به خاطرش آفریدی..🤍🕊️

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

من واقعا عصبی شدم یهو ناخواسته تند تند یه حرفایی میزنم که تقصیرام گردن خودم میفته🤦🏻‍♀️

این بده،حتما رو خودت کار کن ،مدیریت کن خودتو ،فقط با تمرین میشه

زمستان باشد،برف باشد،سوز باشد و نیمکت پارک یخ زده باشد و تو در کنارم🩷🌷💒

من بخاطر این مشکل بعد ۴سال از کارم استعفا دادم و الان ۴ساله که بیکارم و خیلی غصه میخورم چرا شانس من اینجوری بود

اون موقع چقدر خوشحال بودم که دارم راحت میشم از این کار اما الان افسرده ام از بیکاری

پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
من بخاطر این مشکل بعد ۴سال از کارم استعفا دادم و الان ۴ساله که بیکارم و خیلی غصه میخورم چرا شانس من ...

منم میترسم از چاله دربیام و بیفتم تو چاه. 

زمونه بدی شده ، باید لال باشی سرکار . فقط بگی چشم . 

فکر کنم شما دلخوری رو جمع میکنید و یهو لبریز میشید .

سعی کنید که آروم آروم رفع کدورت کنید با رک بودن که اینجوری یهو عصبانی نشید.

من ۲۷ سالمه؛نویسنده و کارمندم ؛اهل ریسک، عاشق سفر علاقه‌مند به مطالعه و شیفته‌ی دنیای کتاب‌ها هستم.⁦❤️⁩

منم میترسم از چاله دربیام و بیفتم تو چاه. زمونه بدی شده ، باید لال باشی سرکار . فقط بگی چشم .

آره ولی خیلی حس بدیه،من روزای آخر انقدر دیر گذشت واسم و روز آخر با خوشحالی رفتم خونه فکر میکردم خدا برام چیزای بهتری درنظر گرفته ولی...

الان تو گل گیر کردم،ناامید و بی پول و ...

از قوانین این دنیا متنفرم

پزشکی جان تو حسرت شدی واسم و تمام دلخوشی های زندگیمو ازم گرفتی💔تو آرزوی بچگیم بودی و من خودمو با تو و روپوش سفید و مطب و بیمارستان و دانشگاه پزشکی کللللی تصور کرده بودم،تو نیازم بودی،علاقم بودی،آینده ام بودی و پایه های ساختن زندگیم اما....
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792