خب،بنده دختر و۱۷سال ورل یا به اصطلاحی نامزدم{که البته خانوادشون به جز خواهرش۱۵سال از رابطمون خبر ندارن}۱۹سالش هست
خیلی خلاصه بگم و وقتتون رو نگیرم،بنده با یه پسری بودم که من اونو میخاستم و جوری که باورم نمیشد اون هم منو میخواست،چند وقت باهم بودیم وبعد ایشون درخواست رابطه جنسی کرد که من رابطه رو تموم کردم،و الان با پسر خاله ایشون{علی} هستم و از علی شناخت کافی دارم واقعا همو میخاییم...ملاک های هم رو داریم.همه چی اوکی هست.ولی بعد از چند وقت مادر ایشون متوجه میشن من همون دختر هستم که با پسر خواهرش بودم....و الان کاملا مخالف هستن،مادرشون جریان ماوعلی<پسرش>رو نمیدونستن ولی این پسر خالش که باهاش بودم بهشون گفته.درصورتی گه خودش هم رفت با یکی دیگه.
الان من هرجور منطقی فکر میکنم واقعا احساسم اجازه نمیده ک تصمیم درست بگیرم...ما یک هفته پیش خیلی جدی کات کردیم ولی نتونستیم و دوباره ب هم پیام میدیدم ولی خیلی خیلی کمتر از قبل مثلا شاید روزی۱۰،۲۰تا کلا
الان من کلی مورد های خوب دیگه هم دارم ولی علی مامانش نمیزاره و میگه من خودم باید بشناسم و خودم باید بگم که با کی ازدواج کنی
من واقعا موندم ک چیکار کنم
حتی امشب خواهر علی رو دیدم ک رو ب روم بود و اصلا یه سلام هم نکرد و این واقعا حال منو خیلییی بدتر کرد🥲😅
الانم کلیی حالم بده،توروخدا خودتونو بزارین جای من و راهنمایی کنید🥹🥹🥹
