من تویک ساختمون زندگی مبکنم باخانواده شوهرم شوهرم مدام میره خونه پدرومادرش ولی اصلا ب من نمیگه بیا انگاربهش گفتن زنتو نیارتاراحت حرف بزنیم دیشب دیگ اعصابم خورد شدپیام‌دادم‌گفتم‌پایین بخاب درو قفل کردم بعداومد بالا ودرزد من رفتم باز کردم سریع منو محکم زد مادرشم سریع اومد گف چخبره وشروع کرد با من به دعوا گفت مقصر تویی بچه من شانس نداشت از زن وبیشترشوهرمو شیرمیکرد اونم رفت چاقو اورد گف میخام بکشمش مادرشوهرمم چندروزه مادرش فوت کرده البته بامادرشم رفتامد نداشت اصلا حالا براش عزیزشده اونم شروع کرد خودش میزد میگف من داغ دیدم من داغ دیدم‌ول کن دیگ باید دور منو‌الان بگیرید وفلان بعد منم حرفای دلمو‌ز م‌گفتم بچت خستم کرده میگه باید بری سرکار مادرشم گف اره راست گفته باید بری همه زنا میرن گفتم‌نمیرن چندنفر مثال زدم‌گف عب نداره توام‌نرو‌ولی باید صبحا باید زود بیدارشی دوربر خونت باشی عصرا هم‌حق نداری بری بیرون از دیشب دارم فکرمیکنم جداشم ازش یانه نمیدونم چیکارکنم خیلی خستم
زدت؟چقد زدت؟مهریه ات چقدره؟میتونی مجبورش کنی خونتو از اونجا جدا کنه؟
حتما جدا شو چون این داستان سر دراز دارد
مادرشوهرایی که آتیش بیار معرکه ان
و نقش بازی میکنن جلو پسرشون
خدا بزنه علیل و ذلیل شون کنه
وا ب کسی چ ربطی داره سرکار بری یا نری زود بیدارشی یا نشی چرا تعیین تکلیف میکنن؟
بچه داری؟ جدا عزیزم منم شوهرم دست بزن داره وحشتناکه اولش با یه چک شروع میشه ولی دستش عادت کنه دیگه تمومه خودتو بدبخت نکن نمون پیشش
کاش خودت با شوهرت هربار میرفتی پایین که تنهاشون نذاری . نباید منتظر بشینی که شوهرت صدات کنه
الانم صبحا دیر پاشو عصرا هم برو بیرون بعدم به شوهرت بگو من زن مادرت نشدم که حرفش و گوش کنم 🤨
ببین تازمانی ک نزدیک خانواده شوهری همینه.مددتاخانوادشومیبینه شیرمیشه حتی اگه خانوادش طرف توروبگیرن.سعی کن اختلافا فقط بین خودتون بمونه
جداشو،حوصله داری
معلوم نیست پشت سر آدم چه حرفایی میزنن به پسراشون که مردا رو اینجوری میندازن به جون آدم خدا نگذره
مگه صبحا تاکی خابی؟
و اینکه چ مصیبتیه زندگی با قوم شوهر حالا هرچقدرم فرشته باشن
من جات بودن کار میکردم ولی نه واسه دل اون واسه اینکه پول جمع کنم طلاق بگیرم
خوب بزار بره پیش مادرش چی میشه مگه؟
بره بیرون با رفیقاش؟
مقصر خودتی دعوا را انداختی
بابا مادرشه .خونه پدرشه بزا بره
درمورد کار کردن خودت باید باهمسرت حل میکردی
